دشته و سر سیاه غار ها
جمعه بی هدف بودیم. البته قرارمان رفتن به کمجل یا گزک بود و به دلیل هشدار هواشناسی آن را کنسل کرده بودیم. حالا نمی دانستیم چه کار کنیم. به سمت لواسان رفتیم و مسیر را به سمت روستای افجه ادامه دادیم. با رسیدن به افجه و پارک ماشین پیاده روی خود را به سمت دشت هویج آغاز کردیم. دو ماه کوهنوردی نکردن تاثیر خود را نشان می داد و بدنم سنگین بود به همین دلیل قرار گذاشته بودیم امروز را به خودمان مرخصی بدهیم و فقط در طبیعت باشیم. مسیر شلوغ بود و گروههای زیادی در منطقه بودند. پس از یک ساعت به دشت هویج رسیدیم و برای صرف صبحانه به سایه درختان آنجا پناه بردیم. حالا باز هم بین انتخاب ساکا و آتشکوه یا پرسون مردد بودیم. پرسون را انتخاب کردیم و پس از صرف صبحانه به سمت آن حرکت کردیم. مسیر را در امتداد پاکوب مشخصی که به سمت گردنه افجه بشم می رفت ادامه دادیم. حالا روی گردنه بودیم و نمی دانستیم پرسون قله کدام است. مطلبی را در وبلاگ کلاغ ها خوانده بودم که نوشته بود بسیاری از گروه ها پرسون را با قله ای به نام دشته اشتباه می گیرند. برای همین در انتخاب قله مردد بودیم. نقشه البرز مرکزی علی مقیم قله پرسون را (در شرایط که رو به دشت لار ایستاده ایم) قله سمت راستی معرفی می کرد.چند کوهنورد محلی را دیدیم و از آنها سوال کردم. آنها می گفتند این قله نه پرسون است و نه دشته...این قله اِندار است و برجستگی کوتاه روی گردنه را پرسون معرفی می کردند. بازهم مشکل نبود نقشه ای جامع خودنمایی می کرد. تصمیم گرفتیم خودمان را درگیر نام ها نکنیم و به سمت قله سمت راست برویم .این قله اگر هم پرسون نبود از بقیه قله ها نسبتاً بلند تر بود. به قله رسیدیم .روی قله حدود 1ساعت استراحت کردیم.عجله ای نداشتیم و چون تکلیف مسیر برگشتمان هم روشن بود با خیال راحت آب و آبمیوه و میوه هایمان را خوردیم. ساعت 12:30از قله به سمت گردنه حرکت کردیم. روبرویمان دو قله بلند قرار داشت. می دانستم که قله های سر سیاه غارها(سیاه چال ها) هستند. امروز قرار بود راه اضافه نرویم و خوب و خوشحال به خانه برگردیم. اما سرسیاه غارها وسوسه انگیز تر از آن بود که بشود از آن دل بکنیم. از طرفی ذخیره آب مان هم ته کشیده بود. بی آبی و تشنگی را فراموش کردیم و به سرعت به سمت آنها حرکت کردیم. یال منتهی به قله اول پرشیب بود و در این هوای گرم حسابی عرق مان را در آورده بود. به اولین قله رسیدیم. از قله پرسون فرضی ما تا اینجا یک ساعت راه بود. روی قله چند کوهنورد مشغول استراحت بودند. آنها از روستای برگ جهان می آمدند و برنامه شان صعود به سرسیاه غار یک بود. سر سیاه غار دو در فاصله 10 دقیقه ای قله اول قرار داشت اما قله سوم کمی دورتر بود. با رسیدن به سومین قله چند دقیقه ای را استراحت کردیم. همه از تشنگی کلافه بودیم و دهانمان کاملا خشک بود. حالا باید همین مسیر را بر می گشتیم.این بار قله ها را صعود نکردیم و از مسیر کمر بر از سرسیاه غارها عبور کردیم و خود را به گردنه افجه بشم رساندیم و مسیر را به سمت دشت هویج ادامه دادیم. زبانم مثل یک تکه تخته داخل دهانم به اینطرف و آن طرف می رفت. پایین تر از گردنه آب خنکی جاری بود و حالا وقت سیراب شدن بود. روشن که از روشنی در آمده بود ودر این گرما حسابی برشته شده بود بطری آب را تا نصفه در دهانش فرو برد و یک نفس بیشتر از یک لیتر آب خورد. به دشت هویج رسیدیم و برای صرف نهار توقف کردیم. دیدن درختان سوخته و کیسه های پلاستیکی رها شده قلب را به درد می آورد. خیلی جالب است...همه ما وقتی واژه ای به نام محیط زیست را می شنویم رگ گردنمان کلفت می شود. ساعت ها در مورد ضرورت حفظ محیط زیست نطق های آتشین می کنیم و تمیزی محیط زندگی و زیبایی و بکر بودن طبیعت کشور های اروپایی را چماقی می کنیم برای کوبیدن بر سر خودمان، اما در عمل شعارهایمان را فراموش می کنیم .اگر کوهنورد نباشیم با خنده ای به پهنای صورتمان با شعار "شهر ما خانه ما " زباله هایمان را از شیشه ماشین به بیرون پرتاب می کنیم. اگر هم کوهنورد باشیم که خود حسابی سوا دارد. همگان باید بدانند که ما اینجا بوده ایم. با بنر یا اسپری یادگاری خود را در طبیعت می گذاریم ودرختان را می سوزانیم و زباله هایمان را در محیط رها می کنیم. بله... بی مسئولیتی در ذات بسیاری از ما ریشه دوانده. افراد عادی به غار پراو، علم کوه، دماوند ، الوند ، دشت هویج و ...نمی روند. این زباله ها زباله من و ما ی طبیعت دوست ِ طبیعت ستیز است.



ریزان

سر سیاه غارها


سر سیاه چال های دو و سه

سر سیاه چال 3 -ریزان و آتشکوه و مهر چال و پیرزن کلوم در انتهای تصویر


بدون شرح
پی نوشت:
قلل سر سیاه غار با ارتفاعی بین 3245 تا 3294 متر با اینکه به از نظر ارتفاع نسبت به سایر بلندی های البرز چندان مرتفع نیست اما می تواند تمرین بسیار خوبی برای صعود های زمستانی باشد( خصوصا از مسیر افجه).
با صحبت با یکی از دوستان پیشکسوت فهمیدم قله ای که ما صعود کرده ایم دشته بوده نه پرسون .
کوهنوردی در آفتاب سوزان هیچ توجیهی ندارد.
تشنگان این برنامه: روشن قوامیان-پریسا شهبازان-نیما اسکندری