نه به راهبند دماوند

چقدر بوی آشنایی به مشام می رسد. این بو را بارها و بارها استشمام کرده ایم.
در الوند، اگر دیگر الوندی مانده باشد. اگر بتوان نام آن را کوه نهاد، کوهی که تا چند سال قبل مهد پرورش بسیاری از بزرگان کوهنوردی ایران بود این روزها به همه چیز شبیه است جز کوه. سیرک کاملی از فروشگاه و کافی شاپ و ... را تحت عنوان تله کابین الوند راه انداخته اند و آش را با جایش خورده اند و برده اند و از الوند دیگر چیزی نمانده جز یک نام و یک پیکر زخمی...
سبلان این عروس سیاه بخت کوه های ایران نیز از لطف دوستان در امان نمانده است. کاری که با احداث مجتمع آب درمانی و ایجاد راهبند و عوارضی آغاز شده و با راه اندازی تله کابین و تخریب گسترده دامنه های سبلان، ایجاد قهوه خانه های متعدد و بساط بلال فروشی و دست فروشی و ارائه قلیان های میوه ای ادامه یافته است.
حالا نوبت دماوند این نماد و افتخار کوهنوردی ایران است. دماوندی که هنوز زخم های معادن، هتل پناهگاه بارگاه سوم و قشون کشی های مختلف سراسری بر پیکرش التیام نیافته است.
ظاهرا دوستان نمی خواهند از این خوان نعمت بی بهره بمانند. چقدر این سناریو آشناست. سناریویی که همیشه شروعش با راهبند و پارکینگ است و پایانش با تله کابین. سکوت و بی تفاوتی در برابر این کار غیر قانونی مصداق ضرب المثل ترحم بر پلنگ تیز دندان است.

باانتشار هشتگ #نه_به_راهبند_دماوند اعتراض خود را به باج گیری دوستان سر گردنه بگیر نشان خواهیم داد.

دره لطركش

با آمدن فصل  گرما فصل دره نوردي هم آغاز شده است. استارت كار را با دره لطركش زديم. لطركش دره اي زيبا در منطقه الموت قزوين است. قبلا چند عكس از آن را ديده بودم. با كمي پرس و جو از دوستان دره نورد اطلاعات خوب و دقيقي از دره بدست آوردم. مشخص شد كه دره 18 آبشار دارد كه بلند ترين آن 22 متر است و اخيرا ايمن سازي كارگاه هاي آن هم انجام شده بود.

96/3/22 :  ساعت 10 شب با دو خودرو سواري به سمت الموت قزوين حركت كرديم. 4 نفر از بچه ها از همدان زودتر راه افتاده بودند و قرار بود همديگر را در روستاي هير ببينيم. جاده نسبتا شلوغ بود. پس از رسيدن به ورودي منتهي به منطقه الموت مسيرمان را به سمت رجايي دشت و شهر رازميان ادامه داديم. جاده اي پيچ در پيچ و خطرناك بود و تنها راهنماي ما در اين جاده هاي كم تردد و بدون تابلو راهنما گوگل مپ موبايل بود. خلاصه كلام اينكه ساعت 2 بامداد به روستاي هير رسيديم. گيج خواب بودم و دنبال جايي براي پارك ماشين مي گشتم كه سگ حار و ديوانه اي به سمت پنجره ماشين حمله كرد و خواب را از سرمان پراند.  به مدرسه ابتداي روستا رفتيم. بچه هاي همدان زودتر رسيده بودند و خواب بودند. آرام و بي صدا كيسه خواب ها را پهن كرديم و خوابيديم.

96/3/23 ساعت 6 صبح بيدار شدم. ديشب سر جمع 1 ساعت نخوابيده بودم. بچه ها را بيدار كردم و صبحانه را خورديم و لوازم را جمع و جور كرديم. براي ساعت 8 صبح با ميني بوس روستا هماهنگ كرده بوديم تا ما را به ورودي دره برساند. با آمدن راننده به سمت روستاي لطر و ورودي دره لطر كش حركت كرديم. حدود يك ساعت و نيم مسير منتهي به ورودي دره را با ميني بوس رفتيم. ميني بوس در بالاي پلي نگه داشت. اينجا ورودي دره لطر كش بود. همزمان با ما تيم پر تعدادي از دوستان قزويني هم در ابتداي دره بودند. لباس ها را پوشيديم و وارد دره شديم. با صحبتي كه با سرپرست تيم قزوين كرديم قرار شد ما با فاصله اي 20 دقيقه اي از دوستان قزويني وارد دره بشويم تا سر كارگاه ها ترافيك ايجاد نشود. همان ابتداي كار با صحنه اي باور نكردني مواجه شديم. كيسه اي پر از ماي بيبي مصرف شده را از بالاي پل روستا به درون رودخانه انداخته بودند. از قديم گفته اند فحش را اگر روي زمين هم بريزي خودش صاحبش را پيدا مي كند. ما هم به فراخور ميزان تهوع مان اموات عامل ماجرا را مورد تفقد قرار داديم. 20 دقيقه پس از رفتن دوستان ما هم وارد دره شديم. حدود 15 دقيقه بعد به اولين ْاولين ابشار كه آبشاري كوتاه بود رسيديم. سه نفر از دوستان قزويني مشغول رولكوبي آن بودند. از كنار آبشار به صورت ذست به سنگ پايين رفتيم و سر آبشار دوم به دوستان قزويني رسيديم و آبشار دوم و سوم را با طناب آنها فرود رفتيم. محبت كردند و اجازه دادند تيم ما كه كم تعداد تر بود عبور كند. كارگاه هاي مسير (بجز يك كارگاه ) اكثرا دو روله و كاملا ايمن بود. فاصله بين كارگاه ها آبشارهاي كوچكي وجود داشت كه به صورت دست به سنگ قابل عبور بودند. پس از گذر از نيمي از دره ساختار دره تغيير كرد و به صورت تنگه اي زيبا در آمد كه از هر سو با ديواره هايي بلند محصور شده بود. يكي از فرود ها به حوضچه اي مي رسيد كه پايين آن حوضچه اي به عمق تقريبي 1/8 متر قرار داشت. ساعت 4:30عصر از دره خارج شديم.(نشانه پايان كار باز شدن ناگهاني دره و رسيدن به باغات است) و از پاكوبي كه در سمت راست دره قرار داشت  به باغات روستاي هير برگشتيم.

نفرات برنامه: حسين امامي- سمیه حسنی -فواد رضا پور-آرش تليم خاني-بهار پسندیده- مصطفي يوسفي زادگان- علي ملك مطيعي- مهدي سلطاني-پریسا شهبازان- نيما اسكندري 

 

 

 فايل pdf لطركش