جیب مبارک را به ما بسپارید...
هفته گذشته فرصتی پیش آمد تا همراه با تعدادی از دوستان از مسیر غربی به دماوند برویم. تا به حال دماوندی این چنین شلوغ ندیده بودم. در این آشفته بازار و شلوغی هر کس سعی داشت زودتر ماشینی گیر بیاورد و خود را به مبداء مسیر مورد نظرش برساند. در این شرایط طبیعی است که هر کسی که وانت نیسانی در اختیار دارد خود را از این خوان نعمت بی نصیب نگذارد.
کوهنوردان حاضر در قرارگاه به جلو درب ورودی می رفتند و سعی داشتند به محض رسیدن هر نیسانی (که اکثرا عشایر و گوسفند داران منطقه بودند ) زودتر با او به توافق برسند. با رسیدن به پارکینگ شخصی را دیدیم که با تعدادی قاطر بار کوهنوردان را تا پناهگاه سیمرغ حمل می کرد. نرخ حمل هر کوله پشتی 35000تومان بود. همزمان با رسیدن ما حدود 30 کوهنورد دیگر هم رسیدند و برای لذت و راحتی بیشتر تمام بار خود را به جناب قاطر چی دادند.(به عبارتی 1/050/000تومان). قرار شد اعضاء تیم به بالا بروند و بار آنها پس از انتقال بار کوهنوردانی که قبل از این دوستان به منطقه آمده بودند به بالا برده شود.یعنی اینکه قاطر ها یک بار به سیمرغ بروند و برگردند و مجدد بارها را به بالا منتقل کنند. با رسیدن به پناهگاه سیمرغ به سختی جای چادری را پیدا کردیم. درون پناهگاه حتی جایی برای ایستادن هم وجود نداشت. از بعد از ظهر بارش شدید باران آغاز شد واعضاء آن تیم که همگی با کوله هایی سبک و یک تیشرت تا پناهگاه آمده بودند و منتظر بارهایشان بودند را غافلگیر کرد. این دوستان تا ساعت 8 شب زیر شیروانی پناهگاه ایستادند و لرزیدند و خیس و سرما زده به سمت پارکینگ برگشتند... حالا ساعت 11 شب است. برای خواب آماده می شویم. یکی از دوستان خبر داد تیم 4 نفره دیگری بدون زیر انداز ،لباس ،کیسه خواب،چادر ،گاز و غذا مانده اند. جناب قاطرچی که پول را از قبل می گیرد بار آنها را هم نیاورده است. به سراغ آنها رفتم. درون پناهگاه با لباس های نازکی به هم چسبیده اند و می لرزند. از بین خود یک نفر را به چادر ما می فرستند و پناهگاه را با صدای اعتراض شخصی که فقط سبیل و دماغش از میان کیسه خوابش پیدا بود و می گفت" داداش نور چراغت نمی ذاره ما بخوابیم"ترک می کنیم... دنیای عجیبی شده .
در مسیر برگشت هستیم. قاطر چی محترم با چند نفر چوب به دست ایستاده. به نظر چوپان هستند اما اینجا گله ای وجود ندارد. این ها با آن چماق ها بیشتر به بادیگارد شباهت دارند و به درد روز مبادای قاطر چی می خورند. صدای اعتراض خانمی بلند شده بود و می گفت "کیسه خواب من درون بار هایم نبود ". قاطر چی مدعی است آن را با نیسان قبلی همراه دوستانت به پایین فرستاده ام. کدام نیسان؟ کدام دوستان؟خدا می داند.
کوله پشتی خانه کوهنورد است، خانه خود را در اختیار هر کس قرار ندهید.
در ایام تعطیل در صورت نیاز به ماشین از قبل با راننده ای مطمئن هماهنگ کنید.
در صورت نیاز به قاطر برای حمل کوله ها( با درست و غلط کار کاری ندارم) مبلغ را پس از تحویل کوله هاو چک کردن لوازم پرداخت کنید.
جهت دریافت خدمات با افراد شناخته شده و مورد اعتمادی نظیر آقایان لاریجانی،بایه، صالحی ... تماس بگیرید.