نمي دانم بايد اصلا بنويسم يا ننويسم. داستان اين است كه مدتي است دست و دلم به نوشتن نمي رود. گاهي فكر مي كنم كه چرا؟ براي چي؟ برنامه رفتن من به درد چه كسي مي خورد؟  راستش را بخواهيد حتي به تعطيلي وبلاگ هم فكر كرده ام. اينجا روزي يكي از دل مشغولي هايم بود و كلي با ذوق و شوق به آن سر مي زدم و با اشتياق مطالبش را به روز مي كردم. شايد بهانه ام مشغله باشد اما واقعيت اين است كه مشغله هم نيست. فضاي كوه نويسي به شدت تحت تاثير تلگرام  قرار گرفته و مطالب وبلاگ ها با ذكر منبع يا بي ذكر منبع كپي مي شود و بدون درد سر در اختيار مخاطب قرار مي گيرد. حجم زياد كپي پيست و مطالبي كه اكثرشان بي ارزشند خواننده را خسته و سر در گم مي كند و ديگر وقتي براي وبلاگ ها به عنوان فضاي اصلي كوهنويسي ايران باقي نمي ماند. به لطف اين كانال ها پديده هاي نو ظهورمان ظهور كرده اند و با پيام هاي حاوي فركانس مثبت و صبح به خير و شب بخير هايي كه با صد گل و بلبل ضميمه شده  شب و صبح را خراب مي كنند. اي كاش به صبح بخير و شب بخير و بوس و گل و گلاب ختم مي شد. در اين بين عده اي پيدا مي شوند و خود را وكيل وصي جان كوه نوردان مي دانند. ايشان معتقدند كوهستان بايد از خيابان وليعصر تهران ايمن تر باشد. نردبان و پلكان و طناب كشي قله و تابلو هاي حاوي مضمون كلي "قربونت برم خسته نباشي و عزيز دل انگيز راه از اين وره"و ... براي رساندن هر كوهنوردي با هر سطحي و با هر پوشاكي به قله  و عدم توجه به زخم هاي ماندگارشان بر پيكره كوهستان رسالت الهي اين دلسوزان است وبراي اثبات حقانيت و وظيفه خطيرشان چه نطق هاي آتشيني كه نمي كنند و چه كمپين ها كه راه نمي اندازند. در اين  ميان دست هايي هم از غيب برون مي آيند و كاري مي كنند و شبانه هر چه را كه آنها رشته اند پنبه مي كنند و هفته بعد روز از نو و روزي از نو... به راستي دنياي خنده داريست. كميت كوهنورديمان زياد است كه كيفيتش روز به روز در حال تنزل و پس رفت. وقتي كه بايد صرف آموزش شود صرف اين كارهاي بي ارزش مي شود و اي كاش و اي كاش و اي كاش دوستان دلسوز پيشينه اي قابل قبول در كوهنوردي داشتند كه اگر داشتند مي دانستند كه راه نجات كوهنورد طناب كشي و ... نيست و آدرس را اشتباهي مي روند. مي دانستند كه كوهنوردي مان بيش از طناب كشي و تخريب گسترده به آموزش نياز دارد. همگاني كردن ارتفاعات بلند و ايمن سازي بيش از حد علاوه بر بهم زدم زيبايي كوهستان و آلودگي باعث ايجاد حس اعتماد به نفسي كاذب مي شود واين به معناي افزايش حوادث است و بد بختانه نتيجه اين تفكر را به وضوح در ميان آمار حوادث كوهستان مي توان ديد.  نقش آن هتل پناهگاه در بارگاه سوم دماوند در افزايش حوادث و تخريب محيط زيست چقدر است. پناهگاهي كه تا پارسال در آن يك برانكارد هم نبود ولي باعث هجوم خيل مشتاقان به اين كوه و حوادث فراوان مي شد. كوه ها نياز به استراحت دارند. روز توچال و برگزاري جشن هاي ده و صده و هزاره صعود وناميدن قله به نام " قله عشق " و ... بيشتر شبيه شوهاي تلويزيوني است تا كوهنوردي به معناي واقعيش.

طبيعت را به حال خودرها كنيد و بگذاريد سرما و ارتفاع حد و مرز پيشروي را تعيين كند. لطفا كاسه داغ تر از آش نباشيد.