گرده آبك
آبك... نمي دانم چرا در اين چند سال كه تهرانم فقط يك بار به سمت اين قله رفته ام. آن هم چه يك باري. با كروكي اشتباه يكي از دوستان (دوست كه چه عرض كنم چون با چنين دوستاني ديگر نيازي به دشمن نداريم) از ميدان فشم سوار يال منتهي به قله شديم و بارها و بارها از گردنه هاي متعددش تا نزديك زمين صاف آمديم و دوباره بالا رفتيم و بعد فهميديم كه آن مسير اصلا مسير نبوده.حالا بعد از چند سال دوباره اينجا ما را طلبيده بود و قرار بود همراه با تعدادي از همنوردان خانه كوهنوردان از مسير گرده غربي صعودي را به اينجا داشته باشيم. شب قبل برنامه كوله را نبستم. اصلا دست و دلم به كار نمي رفت و تا شب بين صفحات كتاب "دماوند و يال هايش " مي چرخيدم و براي آينده خودم و دوستاني كه از بد روزگار گير من افتاده اند خواب آشفته مي ديدم.
95/10/3: ديشب ساعت يك خوابيده بودم و حالا ساعت 3:15 دقيقه بود و زنگ موبايل ول كن نبود. كورمال كورمال كوله را بستيم و سر قرار حاضر شديم و با آمدن دوستان به سمت فشم و ميگون حركت كرديم. از ابتدا قرار بود تيم به دو قسمت تقسيم شود و عده اي از مسير نرمال و عده اي ديگر همراه من از مسير گرده غربي به قله برويم. با رسيدن به ميگون و خداحافظي از دوستان آماده صعود شديم. حالا از كجا برويم؟ آقاي شيرازي جاده خاكي را نشان داده بودند كه ابتداي مسير صعود بود. به سمت جاده خاكي رفتيم. نمي دانم چه نهادي و با چه اجازه اي و چه قانوني مجوز شخم زدن كوه و ساخت ويلا را صادر كرده است. نمي دانم اصلا نظارتي هست يا نه؟ اگر نظارتي نيست كه عذر بدتر از گناه است و اگر هست احتمالا " با ديناري بده پنهان و خود را وارهان" همه چيز حل شده است . به انتهاي جاده رسيديم. ويلاي بزرگي در حال ساخت بود و چند نفر كه احتمالا كارگران آنجا بودند چپ چپ و طلبكارانه نگاهمان مي كردند و احتمالا بد و بي راه مي گفتند كه چرا وارد اين جاده اختصاصي شده ايم. بي توجه به آنها از ويلا گذشتيم.جاده ديگري به سمت دروازه اي مي رفت كه درب آن قفل بود. ازكنار درب عبور كرديم. اي كاش تخريبها به همين ويلا ختم مي شد. اينجا را هم تراس بندي كرده بودند و چند نهال جديد كاشته بودند. ته داستان معلوم است. آباد كردن زمين منابع طبيعي با چند نهال و گرفتن سند و چه تجارت پر سودي است كوه خواري. هم ظاهري قانوني داد و هم مي توانيم همه جا پُز بدهيم و خود را دلسوز معرفي كنيم و بگوييم اينجا بيابان بود و من آبادش كردم و هم اينكه از هيچ با كاشت چند درخت مُردني به همه چيز مي رسيم.
صداي سگ هاي باغ بلند شده بود . به سمت يال حركت كرديم. شيب ابتداي مسير زياد بود و با اين كفش هاي سنگين راه رفتن روي مسير بي برف كار راحتي نبود. كم كم بالا مي رفتيم و عجله اي براي صعود نداشتيم. با كمي افزايش ارتفاع به صخره اي رسيديم. درخت كاجي پاي آن قرار داشت و محل مناسبي براي صرف صبحانه بود. نيم ساعتي توقف كرديم و دوباره شروع كرديم. از محل اين صخره به بعد بافت مسير سنگي مي شد. ظاهرا سمت راست مسير بهتر راه مي داد. با ادامه مسير از روي اين نوار سنگي و كمي تراورس به سمت غرب به ابتداي گرده رسيديم. از اينجا به بعد برف به مسير اضافه شده بود و كارمان را راحت تر مي كرد. مسير از عوارض سنگي مختلفي تشكيل شده بود و پله پله بالا مي رفت.با گذر از دهليزي پر شيب و پوشيده از برف درگير سنگ هاي گرده شديم. جنس سنگ ها همانند بيستون بود. خيلي از قسمت ها را مي شد از پايين تر هم دور زد اما ترجيح دوستان به درگيري بيشتر با سنگ ها بود. در كل مسير نرمال گرده نيازي به استفاده از طناب و ابزار نداشت اما مي شد با كمي انحراف از مسير نرمال وارد قسمت هاي دشوارتري شد كه گاها نياز به حمايت داشت.هوا عالي بود و نه باد مي وزيد و نه سرد بود. عوارض سنگي اين مسير بهترين مكان براي تمرين صعود هاي تركيبي بود. با رسيدن به يال منتهي به قله دوستان مسير نرمال را ديديم كه به قله رسيده بودند. روي قله بازار عكس سلفي داغ بود و ما هم براي جا نماندن از قافله "به روزان" و همگامي با جو حاكم بر فضاي مجازي اقدام به اجراي چالش مانكن كرديم. سركچال ها آن روبرو بود و پنجه هاي پاي بي حسم هنوز يادگار سرمايش را با خود نگه داشته بود. علم كوه را مي ديديم و مي دانستيم به زودي به زيارتش خواهيم رفت. دماوند سپيد پوش با شكوه تر از تمام اين ها بود. بايد بر مي گشتيم. دوستان قله را ترك كرده بودند. روي يال شلوغ بود و بايد پشت ترافيك مي مانديم. مستقيم از دهليز زير قله به سمت پايين فرود آمديم. برف دهليز ايمن بود و خطر بهمن نداشت. يال نرمال اين قله تمام نمي شد و خوب شد از اينجا برگشتيم و مسير را ديدم. ديگر كلاهم هم بيفتد به سمت مسير نرمال نخواهم آمد. بعد از ظهر به كنار ماشين ها رسيديم و با خداحافظي از دوستان به سمت تهران بازگشتيم.









نفرات برنامه: محمد رضا مختاري-مهدي الف استوار-حامد رجبي- رشيد صمد زاده-پريسا شهبازان-نيما اسكندري
پي نوشت: مشكلات بلاگفا براي آپلود عكس همچنان پابرجاست.
فايل pdf گرده آبك