صعود قله كول جنون


پنجشنبه گذشته با توجه به اينكه ماه در شرايط قرص كامل بود  تصميم داشتيم شب را بر فراز قله كهار چادر بزنيم و روز بعد به سمت قله ناز حركت كنيم.2 ساعت قبل از برنامه در يك حركت خود جوش كل برنامه را كنسل كردم و به دوستان  پيشنهاد كردم برنامه اي را در منطقه اشترانكوه اجرا كنيم.پيشنهادم مورد استقبال دوستان قرار گرفت  و 2 ساعت بعد همگي با كوله هاي بسته سر قرار حاضر بوديم  و حركتمان را به سمت ازنا و روستاي كمندون آغاز نموديم.قبل ازرسيدن به ازنا به اليگودرز رفتيم و سري به يكي از كوهنوردان خوب آن منطقه(آقاي وحيد گودرزي) زديم و پس از آن به سمت ازنا و روستاي كمندون رفتيم و با گذر از روستا به پرورش ماهي انتهاي روستا رسيديم و ماشين را نزد آقاي عبدالوند (مسئول پرورش ماهي) گذاشتيم و شب را در همان جا در فضاي باز خوابيديم.

جمعه صبح ساعت 6 از خواب بيدار شديم و ساعت 6:30 حركت خود را به سمت بالا آغاز نموديم.در فاصله كوتاهي از پرورش ماهي پل باريكي قرار دارد كه با عبور از آن مسير از طريق پاكوب مشخصي به سمت پناهگاه ادامه مي يابد.پس از دو ساعت در ساعت 8:30 دقيقه يه پناهگاه زنده ياد سليماني رسيديم .در پناهگاه چند كوهنورد محلي هم حضور داشتند.پس از استراحتي 45 دقيقه اي و صرف صبحانه ،ساعت 9:15 حركتمان را به سمت تيغه زيباي كول جنون آغاز كرديم.با صعود شيبي تند به ابتداي تيغه رسيديم و صعود تيغه را آغاز نموديم.قسمت ابتدايي تيغه نيز  داراي شيب تندي بود و با عبور از آن مسير را به سمت بالا ادامه داديم.در ميانه راه به تيمي از گروه همطناب  خرم آباد رسيديم وپس از عبور از آنها ساعت 11:25 موفق به صعود قله زيباي كول جنون (3850متر)شديم. از فراز قله كول جنون از يك سو ،قلل سن بران ، پياره كمندون ، ازنادر و شاكول  و از سوي ديگر كازينستان و قاليكوه به خوبي ديده مي شد  و ديدن هر يك از آنها برايم  يادآور خاطرات شيريني از سالهاي قبل بود.براي بازگشت از قله 2 مسير پيش روي ما بود .يكي بازگشت از تيغه و ديگري مسيري ساده تر اما طولاني به نام مسير (شصت خدا).ما مسير تيغه را انتخاب كرديم و پس از فرود تيغه مسير را به سمت پناهگاه ادامه داديم.با رسيدن به پناهگاه و صرف غذايي مختصر به سمت  روستاي كمندون حركت كرديم .قبل از بازگشت به تهران در ازنا توقف كوتاهي داشتيم و شرمنده مهمان نوازي وحيد گودرزي و دوست دوچرخه سوارشان شديم كه از اليگودرز به ديدن ما آ مده بودند .

قله كول جنون به ارتفاع 3850متر شرقي ترين قله خط الراس اشترانكوه مي باشد.اين خط الراس زيبا و با شكوه از گردنه پنبه كار آغاز و با صعود قلل كلوريت و پازن پير و گل گل و سن بران و... به قله كول جنون  ختم مي شود..خط الراس اشترانكوه يكي از فني ترين(و شايد فني ترين) خط الراس ايران مي باشد.

عكسها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

يادها:غار پراو


اين روزها در خانه ما فضاي جالبي حكم فرماست.با نزديك شدن فصل پاييز كم كم از بي حالي تابستان خارج شده ايم و به جنب و جوش برنامه هاي پاييزه (يا بهتر بگويم آمادگي برنامه هاي زمستاني ) افتاده ايم.هر كس ساز خودش را مي زند.من مشغول جمع آوري اطلاعات در مورد برنامه هاي زمستاني مورد نظر امسالم هستم و به يخچال مهر ماه فكر مي كنم و پريسا به شدت مشغول تمرين و برنامه ريزي براي پيمايش پراو(البته اگه شرايط دانشگاهش بگذاره)است.معمولا يا يومار مي زنه يا يك سره مي پرسه به نظرت چند متر يومار بزنم خوبه؟الان آماده ام؟؟تو چند متر يومار مي زدي؟

كلي هيجان و ابهامات داره در مورد پراو. آمدن نام پراو و زمزمه روزانه نام اين غارسر سفره شام،وقت خواب ،ديدن تلويزيون  و ...باعث شد تا سري به بايگاني خاطراتم بزنم و از احساسم به پراو و حا ل و هواي سال 85 و پيمايشم بنويسم.آن سالها  در كرمانشاه دانشجو بودم.هر چند از سالها قبل كوهنوردي مي كردم اما رفتن به كرمانشاه و آشنايي با مهدي سيف اله پوردر سال 84 جهت كوهنورديم را كلاً عوض كرد.كوهنوردي توانا و سنگ نوردي بسيار خوب و با روحيه كه با حوصله اي مثال زدني در سالن سنگنوردي بالاي سر تمريناتم بود و جمعه ها با هم به بيستون و سرطاق مي رفتيم.سطح صعودمان قابل مقايسه هم نبود ،هر روز چيز تازه اي ياد مي گرفتم و اشتياقم زيادتر مي شد.يك روز ابزار گذاري و روز ديگر ميخ كوبي را ياد مي گرفتم.هر هفته يك مسير جديد تا اينكه روزي صحبتي در مورد غار پراو داشتيم.مهدي اولين (و تنها)كسي بود كه انفرادي و بدون كوچكترين شناختي از غار به انتهاي غار رسيده بود  و در برنامه اي ديگر در حوضچه انتهاي پراو غواصي كرده بود.به مهدي گفتم  به نظرت من هم مي توانم به پراو بروم؟

ادامه نوشته

دروغ


دروغ ادعای باطلی است که گوینده، عمداً آن را به عنوان حقیقت بیان می‌کند. دروغ‌گویی معمولاً به منظور فریب یا جلوگیری از وضعیتی که برای دروغگو نامطلوب است، رخ می‌دهد. دروغ می‌تواند باعث بی‌اعتمادی شود

وقتي صحبت دروغ و دروغگويي به ميان مي آمد نا خود آگاه به ياد برخي مشاغل مي افتادم اما هرگز فكر نمي كردم اين موضوع را درجمعي كوهنورد ببينم.موضوع به زمستان قبل باز مي گردد.در جلسه اي رسمي با حضور بيش از 60 نفر گزارش صعود يك روزه به يكي از قلل دور از دسترس البرز مركزي ارائه شد.با عكسي در كادر بسته.در آنجا متوجه ادعاي كذب سرپرست محترم آن برنامه شدم چون بر فراز قله مذكور تابلويي فلزي قرار داشت اما در عكس آنها اثري از اين تابلو ديده نمي شد.اتفاقاً بعد از جلسه سرپرست برنامه مذكور را ديدم و ايشان كلي از قهرمانيهايشان در جريان برنامه تعريف كردند و من به لبخندي بسنده كردم و بعدها از زبان يكي از اعضا آن تيم شنيدم صعودي در كار نبوده

باز هم گزارش صعود زمستاني و حماسي خط الراسي  در منطقه علم كوه از زبان همان سرپرست  و باز هم از يكي از اعضاء تيم شنيدم كه واقعيت چيز ديگري بوده.به قول معروف گل  بود و به سبزه نيز آراسته شد.اينبار در جريان تلاش صعود تابستانه به قله دماوند و صعودي نا موفق در جلسه اي رسمي  به مناسبت اولين صعود يكي از اعضاء تيم شيريني پخش مي شود.جالب اينجاست كه حاضرين  به اين همنورد خيالبافمان شك هم نمي كند چرا  كه او را همانند خود ساده و صادق مي بينند.نامبرده در كوهنوردي يد طولايي دارد و همه  اورا به عنوان كوهنوردي  خوب وفعال مي شناسند.

حرفم صعود كردن يا صعود نكردن نيست زيرا اين امر ممكن است براي هر كسي پيش بيايد..دردم اين است كه كوهنوردي نو پا و تازه كار كه بايد در اين دانشگاه انسان ساز پرورش يابد از بدو ورود دروغگويي را مي آموزد و ياد مي گيرد هر جا را كه صلاح دانست قله بداند و به خاطر كار نكرده از تبريكاتي كه نثارش مي شود  قدرداني نمايد و از سرپرست برنامه نيز تشكر كند و خود را مديون او بداند.

از اين نمونه ها در كوهنوردي ما گاهي ديده مي شود.تيمي در صعود زمستاني دماوند از مسير يال داغ در حالي كه در صعود ناتوان است ،شروع به تراورس به رخ جنوبي مي نمايد كه حاصل آن سقوطي مرگبار است اما اعضاء تيم مدعي صعود قله و ديدن بارگاه  سوم از مسير يال داغ هستند!!!!!

تيم ديگري در جريان تلاش براي صعود به موستاق آتا مدعي صعود قله هستند در حالي كه مدرك صعود آنها عكسي از اينترنت با فوتوشاپي ناشيانه است و صعود هاي ديگري در هيماليا با گواهي هاي  جعلي صعود.به راستي دليل دروغگويي در كوهنوردي ما چيست.؟؟كسب احترام؟اعتبار؟اولين بودن؟شاخص بودن؟؟مطرح بودن؟

واقعاً عده اي چرا كوهنوردي مي كنند؟؟؟

پي نوشت:در نوشتن اين پست رعايت خيلي چيزها را كردم .دلي پر و حرفهاي زيادي براي گفتن داشتم .

اولين برف امسال


جمعه گذشته تصميم گرفتيم  همراه همنوردان خانه كوهنوردان صعودي را به قله كمانكوه(4200متر) داشته باشيم. صبح خواب ماندم وبعد از بيداري با عجله كوله را بستم و به سمت جاده چالوس راه افتاديم.ترافيك سنگين از ابتداي جاده چالوس تا سد كرج باعث شد تا تاخيرمان بيشتر شود.اما اين همه ماجرا نبود.يك جرثقيل امداد خودرو هم با آيينه ماشين برخورد كرد و باعث شكسته شدن آيينه ماشين شد.از آنجايي كه دير بود و وقت  انتظار كشيدن تا آمدن  مامور راهنمايي رانندگي را نداشتم و خير خسارت گذشتم و به سمت وارنگه رود رفتيم.همزمان با رسيدن دوستان به روستا رسيديم .دره وارنگه رود يكي از دره هاي زيبا و بزرگ البرز مركزي مي باشد و مبدا صعود به قللي نظير خلنو –پالون گردن-سوتك-آزادكوه –سرخاب ها كمانكوه و سرماهو –سكه نو و ... مي باشد.اين دره زيبا جزء مناطق حفاظت شده البرز مي باشد و حيواناتي نظير كل و خرس و گراز  كه در ساير كوهها كمتر يافت مي شود در اين دره وجود دارد.

 ساعت 9 صبح حركت رادر امتداد رودخانه (خلاف جهت آب) آغاز نموديم .پس از حدود نيم ساعت به اولين انشعاب دره رسيديم (سمت چپ رودخانه) كه چند درخت كهنسال در آنجا وجود دارد .اين دره مبدا صعود قلل كمانكوه و سرماهو و يخچال  مي باشد.از اين قسمت به بعد تيم به دو گروه تقسيم شد و قرار شد تيم اول به سرپرستي آقاي جناني به قله صعود كنيد و ساير دوستان تا محيط باني به مسير ادامه دهند.با تيم اول همگام شديم و صعود را با سرعت مناسبي به سمت محيط باني دره شير كمر ادامه داديم.از ابتداي دره فرعي مسير با شيبي ملايم و پاكوبي مشخص به سمت بالا ادامه مي يافت.ساعت 11:15  به محيط باني رسيديم.در محيط باني يك چادر و يك اتاقك  فلزي قرار داشت.پس از برداشتن آب به سمت گردنه سوتك مسير را ادامه داديم.با رسيدن به روي گردنه به پيشنهاد آقاي جناني از مسير نرمال خارج شديم و به كف دره رفتيم و از آنجا مسير را از طريق يكي از يالهاي فرعي منتهي به به قله ادامه داديم.

هوا از صبح آفتابي و بسيار مناسب بود اما با رسيدن به گردنه سوتك  ابرهاي سياهي  كه آسمان را پوشانده بود شروع به باريدن كرد.تعداد ديگري از دوستان به خاطر بارش برف و رعد و برق راه بازگشت را در پيش گرفتند و 5 نفر باقي مانده مسير را ادامه داديم.با رسيدن به يال منتهي به قله كه مسيري دست به سنگ بود رعد و برق ها با شدت زيادتري ادامه يافت تا اينكه 2 صاعقه متوالي بالاي سرمان را كاملا روشن كرد.حدود 40 دقيقه تا  قله فاصله داشتيم اما ادامه كار با توجه به تيغه ي بودن مسير و بودن باتوم و رعد و برق هاي متوالي عقلاني نبود.با مشورت با آقاي جناني تصميم به بازگشت گرفتيم و به سرعت راهي پايين شديم.اولين برف امسال ارتفاعات را به صورت لايهاي نازك پوشانده بود .در زير بارش برف كه با كاهش ارتفاع به باران تبديل شده بود و رعد و برق هاي پي در پي   به سمت گردنه سوتك بازگشتيم و نهار را درون اتاقك فلزي محيط باني خورديم و پس از صرف نهار به وارنگه رود بازگشتيم.

عكسها در ادامه مطلب

ادامه نوشته