عروس سياه بخت كوههاي ايران

سرعت پیشرفت در این سرای گل و بلبل به صورت عجیبی بالاست. کافی است هر چند وقت یکبار سری به مناطقی بزنید که قبلا آنها را دیده اید. سیر تحولات گیج تان خواهد کرد. من را که گیج کرد. شاید به همین دلیل است که تابستان ها به قلل پر تردد نمی روم می گذارم برف روی سیاهی ها و زشتی ها را بگیرد تا حداقل پانسمانی سفید و تمیز روی زخم های عمیق و چرکی طبیعت را بپوشاند. نمی دانم باید از کجای این همه دشمنی و بی صاحبی گفت؟ از ساخت و سازهای غیر مجاز کنار ساحل و باغات شمال باید نوشت که با شُل کردن سرِکیسه به سمت شورای ده تبديل به ساخت و ساز مجاز می شود یا از تله کابینی باید گفت که الوند را می بلعد و شعارش این است که "از هیچ برایتان همه چیز ساخته ایم" و به لطف رابطه و وام های کلان بی حساب و کتابشان کوچکترین تجمع فعالان محیط زیست را در نطفه خفه می کنند. از آسفالت دره سه هزار به الموت باید نالید که قرار است پای سینه چاکان کباب و قلیان را به بکر ترین نقاط طبیعت ایران باز کند یا از آفرود بازانی که چون ماری در آستین طبیعتند و ضررشان بیشتر از بقیه نباشد کمتر هم نیست. باید از عشایری که با خانه سازی هایشان به کوچ معنای دیگری بخشیده اند شكايت كرد و یا از وندال هایی که با اسپری و بنر حضور انگلی شان را می خواهند به گوش بقیه برسانند. اينجا كارشناس محيط زيست شكارچي غير مجاز از آب در مي آيد و محيط بان اعدام مي شود.
می بینید.....درد یکی دوتا نیست.اصلا نوشتن من و امثال من چه دردی را بجز سبک کردن غم خودم دوا می کند؟ کارمان از بیخ و بن خراب است. می خواهم چند خطی در مورد سبلان، عروس سیاه بخت کوه های ایران بنويسم....
آخرين بار زمستان سال 91 به اينجا آمده بودم و حالا در كنار تيم كوهنوردي يكي از شركت ها فرصتي دست داد تا دوباره سري به اينجا بزنم. به شابیل رسیده ایم. شابیلی که در اوایل دهه 80 حوضی بود که دور آن را با گونی محصور کرده بودند و حالا برای خودش شهرکی شده. کانکس های اقامتی و آلاچیق های متعدد و قهوه خانه و بوی کباب و تنباکو و قلیان. آخرین بار اثری از این آلاچیق ها و قهوه خانه نبود. تله کابین ورشکسته و رها شده دکل ها و جاده ای جدید را اینجا به یادگار گذاشته است. حالا نزدیک حسینیه هستیم. پناهگاهی جدید پایین تر از حسینیه ساخته اند. در حسینیه بوی زباله بیداد می کند. به هر گوشه ای نگاه می کنم فقط زباله می بینم. بی دلیل نیست. از بی مسئولیتی خیلی ها اینجا سطل های بزرگی را گذاشته اند و خیلی ها با دیدن آن زباله هایشان را درون آن می گذارند. تابلو هاي فرسود و سنگ هايي كه دفتر خاطرات شده. نمي دانم اين فرنگي هاي از خدا بي خبر هم با اسپري رنگ به جان سنگ هاي كوه مي افتند يا نه؟ البته حتما مي افتند چون مانند ما فرهنگي چند هزار ساله پشتوانه رفتارشان نيست.
اینجا فقط سلام و علیک رایگان است. کرایه اتاق ها شبی 100 هزار تومان است و رسیدی بابت پرداخت پول داده نمی شود. بابت چادر زدن روی خاک هم باید 5000 تومان پول پرداخت کرد. سقف پناهگاه محل دپو زباله هاست. حالا حوالی غروب است و وقت ارعاب و وحشت. آشکارا گفته می شود که" "اینجا خرس دارد. مسئولیت با خودتان است. شب ها بیرون نروید".
این خرس دست آموز و متولیان پناهگاه خوب ناني به هم قرض می دهند. خرس سفره حاضري از زباله هاي ما كوهنوردان پيدا كرده( كه به نوعي علت تجمع زباله ها همان سطل هاي كذايي است) و متوليان پناهگاه هم نهايت استفاده را از اين داستان مي برند و اين اتاق هاي كثيف و نمور را به نرخ هتل هاي 3 ستاره كرايه مي دهند. به راستي اين هزينه ها كجا مي رود.؟ من كه شك دارم گرفتن هزينه بدون دادن رسيد دريافت وجه حساب و كتاب شفافي داشته باشد و ريالي از آن صرف پاكسازي كوه شود.
حالا شب شده و سر و كله جناب خرس پيدا شده. ظاهرش بسيار تنومند و بزرگ است وككش هم از ديدن آدميزاد نمي گرد. احساسات دختر خانمي در اين تاريكي به قليان و جوش و خروش آمده و مي فرمايد: آخ جون...كي تي .... خرسي... بيا برات كره بادوم زميني و نون آوردم. سيرك جالبي شده . لحظه اي خرس در تاريكي گم مي شود و به خودمان مي آييم و مي بينيم درست جلو درب پناهگاه است. اين حيوان درنده گربه و توله سگ دست آموز نيست كه محبت را بفهمد. گرسنه ماندنش در فصول كم تردد و نترسيدنش از انسان مي تواند به قيمت جان كوهنوردان تمام شود.
حالا نوبت استراحت است. تماشاخانه را رها مي كنيم و به كيسه خواب مي رويم. موش هاي اينجا فقط خودمان را نمي خورند. با طعمه مسموم مخالفم اما مي توان با آوردن چند گربه جمعيت موش هاي اينجا را كنترل كرد.
آن بالا هم وضعيت همينطور است. بطري هاي پلاستيكي مسير را نشانه گذاري كرده اند. اينجا ديگر كنار ساحل نيست. اينجا سومين قله بلند ايران است و محل تردد كوهنوردان. اين كه مي گفتند چاقو دسته خودش را نمي برد مربوط به گذشته ها بود. حتي به سنگ محراب هم رحم نكرده اند و روي آن هم رول كوبي شده و تا ارتفاعي باور نكردني بر روي آن يادگاري نوشته شده است. اين گوشه اي از حال و روز سبلان عروس كوه هاي ايران است. عروسي نگون بخت كه گير عده اي فرصت طلب و بي مسئوليت افتاده.
سبلان، دماوند، حصارچال، الوند ، رغز و مرنجاب و ... تاوان رفتار ما را خواهند داد .
به اميد روزي كه كمي از خود خواهي و بي مسئوليتي هايمان كم كنيم و از طبيعت زيباي ايران سهمي براي آيندگان باقي بگذاريم.

























