یادها: اولین کوهنوردی من

شايد خيلي ها انتخاب شغل،انتخاب همسر و ...را جزء مهمترين انتخابات و شايد اتفاقات در زندگي بدانند و معتقد باشند كه اين اتفاقات يا انتخابات در زندگيشان تاثير زيادي را گذاشته است.انتخاب كوهنوردي به عنوان ورزش اصلي  يا بهتر بگويم انتخاب آن به عنوان قسمت مهمي از زندگي ،در ساير انتخابهاي مهم من مثل انتخاب رشته دانشگاهي(با اولويت شهركوهستاني) ،انتخاب شغل واز همه مهمتر انتخاب همسر مهمترين نقش را داشته است.

مي خواهم درباره خاطرات خاك خورده اي بنويسم كه مربوط به اولين تجربه من در كوهنوردي و اولين صعود من است.

اواخر خرداد ماه 1380 بود. دانش آموز پيش دانشگاهي بودم و تب و تاب كنكور ميان همكلاسي هايم موج مي زد اما من بنا به دلايلي كه برايم از هر كنكوري مهمتر بود تصميم داشتم آن سال حتي اگر قبول هم شدم به دانشگاه نروم و 1 سال را پشت كنكور بمانم. آن سالها هفته اي 3 جلسه به سالن بوكس مي رفتم و تمام وقتم در باشگاه مي گذشت. از طرفي پدرم به شدت در مورد درس خواندنم حساس بود و يا مدام سرزنشم مي كرد كه چرا يكباره درس خواندنت را كم كردي؟؟؟ يا اينكه چون شبها بي خواب بود خشم شب مي زد و از ساعت 2 صبح داد مي زد و مي گفت "آقا خاك بر سرت امسال با اوردنگي مي برنت سربازي آدم مي شي جفتك انداختن و مشت زدن از يادت مي ره... تا دوباره خوابم مي برد داد مي زد و مي گفت: "آقا بلند شو همكلاسي هات دارن درس مي خونن، كم بكپ!". خلاصه تا صبح از  خواب راحت خبري نبود و شايد باور نكنيد اگه بگم از دستش مي رفتم تو دستشويي چرت مي زدم.

 يك روز پسر خالم مسعود كه كوهنورد هم بود بهم گفت: "نيما كلاس كوهپيمايي هست اسم تو رو هم بنويسم؟؟؟ گفتم مگه كوه كلاس هم داره؟؟؟ گفت آره. پيش خودم گفتم يه كم سر كارش بذارم گفتم نمره هم مي دن ؟ گفت آره بابا. گفتم كلاسش كجاس ؟؟ گفت تو كوه" يك دفعه انگار دنيا رو به من دادن. بهترين فرصت براي دور زدن بابام و فرار از عذاب وجدان خودم براي درس نخواندن همين بود. بي درنگ گفتم ميام اما وسيله ندارم. مسعود گفت تو بيا يك كاريش مي كنيم.

يك كيسه خواب الياف كره اي مربوط به دوران ژوراستيك داشتم.يك كوله سربازي پكيده هم از يكي از دوستانم گرفتم و وسايلم را آماده كردم .جلسه توجيهي برگزار شد .مربي دوره محمد طالبي مقدم (برادر مرحوم حسين طالبي مقدم )بود. مسير صعود هم خط الراس كامل همدان بود. من هم كه نمي دانستم خط الراس چيه با خودم گفتم كه خط الراس بايد جايي حوالي ميدان ميشان باشد بدون هيچ فكري گفتم من هم هستم. پنهاني از پدرم كلي كنسرو خريدم و زير تخت جاسازي كردم.

خلاصه روز صعود فرا رسيد . حالا بايد منتظر رفتن بابام مي شدم .مادرم كلي برام ميوه گذاشت. انگار داشتم مي رفتم پيكنيك. سر قرار حاضر شديم. در بين دوستان فقط من بودم كه با خنجري به كمر و اون كوله كهنه مثل وصله اي ناجور بودم. آقاي مقدم با وانتي هماهنگ كرده بودند و آن وانت ما را بيشه عرب خان رساند و صعود خود را آغاز كرديم. هنوز نمي دانستم كه قرار است چه راه طولاني را برويم و براي اينكه نشان بدهم ازسايرين بهترم تند تر از بقيه راه مي رفتم و با بي شرمي تمام از آقاي مقدم هم جلو مي زدم و پيش خودم مي گفتم من از اينا قوي ترم. تا قله كلاه قاضي را بدون مشكل رفتيم. در طول مسير و در استراحتها آقاي مقدم مطالبي را مي گفتند و ما گوش مي كرديم و گاها ًنت برداري مي كرديم. با رسيدن به قله كلاه قاضي آقاي مقدم قله يخچال را نشان دادند و گفتند شب را پشت قله يخچال مي مانيم. چشمانم از حدقه بيرون زد. خصوصا اينكه هر چي انرژي داشتم تا قله كلاه قاضي گذاشته بودم و حالا كاملا تخليه بودم. به سمت يخچال حركت كرديم . من ديگه انرژي نداشتم از بقيه جلو بزنم و كم كم داشتم ازنفرات تيم عقب مي ماندم. به جرات مي گم تمام مسير از كلاه قاضي تا يخچال رو به مسعود فحش هاي ركيك مي دادم كه چرا من رو آورده اينجا.

افتان و خيزان به يخچال رسيدم. آقاي مقدم بقيه خط الراس تا قزل ارسلان را نشان دادند و تازه فهميدم كجاي كارم و خط الراس يعني چي و من چه اشتباهي كرده ام. كمتر از يك چهارم مسير را آمده بوديم. بدنم درد مي كرد و زانوهام مي لرزيد. در كاسه يخچال چادر زديم.

من زير انداز كيسه خواب نداشتم  و چادر ما هم روي چمنزار زده شده بود. شب اول داخل چادر اتفاق خاصي به جز انفجار گاز و سوختن مو و سيبيل و ابرو هاي آقاي مقدم نيفتاد و بعد از خوردن شام به درون كيسه خواب رفتيم. سرماي زمين به سرعت به بدنم نفوذ كرد و تا صبح نخوابيدم. صبح بچه ها سر حال بيدار شدند و من رو هم بيدار كردند. تمام تنم درد مي كرد. دوست داشتم برگردم اما راه بازگشت را بلد نبودم. چاره اي نبود و بايد ادامه مي دادم. بعد از صبحانه خرابكاري ديگه اي كردم و با قمقمه آب آقاي مقدم رفتم دستشويي...!!! بنده خدا فقط لبخندي زد و گفت حيف من كه عمر نازنينم رو با شماها تلف مي كنم.

بعد از خوردن صبحانه حركت كرديم. بدنم به شدت افت كرد و به سختي راه مي رفتم. بچه ها كمي از بارم را گرفتند و به سمت كمر لرزان حركت كرديم. از همون اول مسير عقب افتادم و دوستان مدام به خاطر من توقف مي كردند. قزل ارسلان مثل كابوسي بود كه هر چي مي رفتيم به آن نمي رسيديم. با رسيدن به قله كمر لرزان به سمت گردنه تويسركان حركت كرديم. اين همه بالا و پايين شدن براي من كه از پله هاي خانه بالاتر نرفته بودم شكنجه بود. با رسيدن به گردنه تويسركان در محلي به نام قهوه خانه مراد توقف كرديم و مشغول خوردن نهار شديم،(الان مي خوام اعترافي بكنم كه تا الان جايي اين اعتراف رو نكردم و مي گم كه كمي از بار گناهم كم شه)،بعد از صرف نهار من پنهاني از بچه ها كنسرو ماهي رو از كوله ام برداشتم تا اون رو تنها بخورم و اون رو با كسي قسمت نكنم تا انرژي از دست رفته ام برگرده، (الان كه دارم اين اعتراف رو مي كنم هم نادمم هم خجل شما ديگه سرزنش نكنيد) و رفتم پشت سنگي و اون كنسرو رو خالي خالي تا ته خوردم و روغنش رو هم سر كشيدم. مسيرصعود از گردنه تويسركان تا كلاغ لانه مسيري طولاني است. گرماي ظهر و شيب مسير و روغن اون كنسرو كذايي تير خلاصش رو به من زد.

حالا ديگه مي خزيدم. كاملاً از تيم جا مانده بودم. مسير را نمي شناختم و از گم شدن مي ترسيدم. اواخر شيب بودم و هوا رو به تاريكي بود كه ديدم يكي از دوستان منتظرم نشسته. كوله ام را گرفت و دستم را هم گرفت و به سمت بالا رفتيم. پوكه ام به پناهگاه كلاغ لانه رسيد. بعد از صرف شام بچه ها كه تازه منو كشف كرده بودن شروع كردن به سر كار گذاشتن من "كه اين پناهگاه جن داره و...".گفتم: "ببينيد درسته الان خسته ام ولي اگه مي گيد من بترسم من نمي ترسم.مي رم بيرون مي خوابم ببينم چي مي خواد بشه؟!"رفتم بيرون و كيسه خوابم رو انداختم و خوابيدم(البته همش الكي بودا...كلا تا صبح نخوابيدم و با خنجر رفته بودم تو كيسه خواب).سرماي سكوي سيماني اطراف پناهگاه هم تا صبح بد بختم كرد. صبح روز بعد مسير رو به سمت دائم برف ادامه داديم. من كه ديگه جنازه بودم و بچه ها دونفري تو شيب دستم رو مي كشيدن  و بالا مي بردن. واقعاً ناتوان شده بودم. دائم برف مسيري دست به سنگ داشت و من هم كه تو سنگنوردي تعطيل بودم. وبال گردن تيم شده بودم. با رسيدن به قله دائم برف به سمت گردنه بين قزل و دائم برف رفتيم وبا توجه به زمان باقي مانده و گندي كه من به تايم صعود بقيه زده بودم آقاي مقدم از صعود قزل چشم پوشي كرد و از طريق روستاي امامزاده كوه به همدان برگشتيم. من هم وقتي كه تو مسير برگشت قرار گرفتيم و خيالم راحت شد كه ديگه صعودي در كار نيست براي اينكه كم نيارم هي مي گفتم آقا مقدم بريم حيفه ها...اون بنده خدا هم به روم نمي آورد و مي گفت مي دونم مي توني بياي.اما دير مي شه

با رسيدن به خونه قسم خوردم كه پا تو هيچ كوهي نگذارم. اين قسم فقط 4 روز دوام آورد.

توبه كردم كه دگر مي نخورم       به جز امشب و فردا شب و شبهاي دگر

4 روز بعد قلل يخچال و اردك و مردك رو صعود كردم و اين رفتن ها تا كوه نرفته اي هست وتواني براي رفتن و ديدن  ادامه خواهد داشت.

نفرات برنامه:محمد طالبي مقدم-زوبين مقدم-حبيب زراعتي-مجتبي جواديه-وحيد شكرپور –مسعود طالباني-نيما اسكندري

خرسنگ به جانستون

 

 

اواسط هفته بود.عزيز سروري تماس گرفت و احوال دستم را پرسيد.گفتم عزيز در رفتگي رو جا انداختم اما نمي دونم چرا اينقدر مچم باد كرده و درد مي كنه.امروز قراره برم دكتر.عزيز گفت براي جمعه برنامت چيه؟گفتم هنوز فكر نكردم.عزيز گفت مياي بريم خرسنگ به جانستون؟

پيشنهاد وسوسه انگيزي بود.خصوصاً تو اين فصل.گفتم بذار ببينم دكتر چي مي گه خبر مي دم.اما خودم هم مي دونستم كه دكتر هر چي بگه باز هم مي رم برنامه.4 شنبه رفتم دكتر و از دستم عكس گرفتم.مچ دست چپم مو ترك شده بود.آخر وقت بود و پنج شنبه هم دكتر نبود.دكتر گفت به هيچ وجه به دستت فشار نيار و شنبه بيا تا دستت رو گچ بگيريم.

حالا بايد چه كار مي كردم ؟رفتن يا نرفتن(درستش اينه بودن يا نبودن) مساله اين است...مساله اين بود كه نمي شد،يعني نمي تونستم نرم.گفتم هر چي بادا باد.مي رم  من كه به هر حال بايد دستم رو گچ بگيرم.

جمعه 9/3/93 ساعت 4 صبح بيدار شدم و ساعت 4:30 راه افتادم.قرار بود با 2 ماشين برويم و يكي از ماشينها را در لالون و ماشين ديگر را در گرمابدر بگذاريم.ساعت 6 صبح به روستاي گرمابدر رسيديم و ماشين را پارك كرديم و ساعت 6:15 حركت خود را اغاز كرديم.مسير در امتداد پا كوبي مشخص خلاف جهت رودخانه  ادامه مي يافت.قله خرسنگ روبرويمان بود.پس از اتمام دره به يالي رسيديم كه به قله زيباي خرسنگ جنوبي مي رسيد.شيب اين يال نسبتاً زياد بود.خيلي زود ارتفاع گرفتيم و به زير ديواره هاي مسير رسيديم.در زير ديواره ها براي صرف  صبحانه نيم ساعت  توقف كرديم .روبه رويمان قلل كاسونك و شيوركش و پير زن كلوم و مهرچال و آتشكوه و ريزان مثل تابلويي زيبا قرار داشت.دوربين چشمي ام را در آوردم و مشغول تماشاي اطراف شدم.سنگچين قله پيرزن كلوم را هم مي شد با دوربين ديد.

پس از صرف صبحانه به سمت راست ديواره رفتيم و صعود را به سمت بالا ادامه داديم.مسير دست به سنگ و به شدت ريزشي بود.كمي از نفرات بالا فاصله گرفتم تا از برخورد سنگهايي كه گاه و بيگاه از زير پاي نفرات بالايي سقوط مي كرد در امان باشم.با رسيدن به روي خط الراس مسير را به سمت خرسنگ جنوبي ادامه داديم و ساعت 10 :10 به قله رسيديم و منتظر ساير دوستان شديم.آسمانكوه ، دماوند ،سركچال ،برج ،خلنو،پالون گردن،رستم چال،سينه زا ودوخواهرون  به خوبي نمايان بودند.تا 10:30 روي قله خرسنگ جنوبي بوديم و بعد به سمت خرسنگ غربي حركت كرديم.ارتفاع اين قله 50 متر از خرسنگ جنوبي(خرسنگ بزرگ )كمتر است و بسياري از دوستان اين قله را به عنوان خرسنگ جنوبي در نظر مي گيرند.بر روي اين قله تابلويي قرمز رنگ وجود دارد.همچنين برخي از دوستان اين قله را به عنوان خرسنگ شمالي در نظر مي گيرند كه اين هم درست نيست(دليل اين ابهامات و تناقض ها نبودن نقشه اي صحيح از البرز مركزي است).پس از فرود از خرسنگ غربي به گردنه ولاره(لاري گردن ) رسيديم.اين گردنه بين خرسنگ غربي و شمالي قرار دارد.2 تن از دوستان از اين گردنه از ما جدا شدند و به سمت پايين حركت كردند.با صعود به قله خرسنگ شمالي خط الراس پر فراز و نشيب و تيغه اي  منتهي  جانستون پيش روبه رويمان قرار گرفت.مسير از دست به سنگهاي مقعددي تشكيل  شده بود.با فرود از اولين دست به سنگها و وارد شدن فشار به دستم ،درد آن آغاز شد.

در يكي ديگر از قسمتهاي مسير كمي تعادلم را از دست دادم  و با باتوم خودم را نگه داشتم كه شوك ديگري به دستم وارد شد.عملا ً با يك دست دست به سنگ مي شدم.به روي خودم نمي آوردم اما از شدت درد تهوع داشتم.به سمت جانستون غربي پيش رفتيم.عده اي جانستون غربي را قله اصلي مي دانند و عده اي جانستون شرقي را...و هنوز هم بين علما اختلاف هست و رساله اي نيست تا به آن مراجعه شود.ما هم كه كلاً تو كار شبهات هستيم هر بار 2 قله را صعود مي كنيم كه زبانم لال،گوش شيطان كر، 7 قرآن فاصله ديني به گردنمان نماند و گرفتار معصيت نشويم.

زير قله جانستون برف آبي را ديديم كه قطره قطره از آن آب مي آمد اما نمي شد از آن خورد.شيلنگ كوچكي در كوله داشتم(شيلنگ برف پاك كن ماشين) كه آن را هميشه به دو منظور در كوله مي گذاشتم.يكي به منظور آب خوردن و ديگري به منظور شريان بند.با همين شيلنگ كوچك حسابي سيراب شديم و به قله جانستون غربي رسيديم.سيروس هندوانه بزرگي را از كوله خارج كرد اطعام ايتام را انجام داد و چند تا آدم قحطي زده را سيراب كرد.همزمان با ما تيم ديگري هم رسيدند و سرپرست آنها جانستون را قله خرسنگ جنوبي معرفي كرد و موجب شد جشن كامل تري را روي قله بگيريم و خوشحاليمان دو چندان شود.از صبح تصميم داشتيم تا از جانستون به سمت قلل وزوا و برج و خلنو برويم.اما يكي از همراهان خسته بود و توان ادامه مسير را نداشت.بارش برف هم آغاز شده بود.به سمت جانستون شرقي رفتيم.دست به سنگ ديگري قبل آن وجود داشت كه با دو دست به راحتي قابل عبور بود اما با يك دست كار كمي متفاوت بود.فكر كنم اولين كسي بودم كه به طور اختياري با دست شكسته خط الراس مي رفت.(ما هم كه ركورد درست و حسابي نداريم چه عيبي داره تو حماقت ركورد دار باشيم).به قله جانستون شرقي رسيديم و از يال منتهي به عسلك پايين رفتيم. يال عسلك با شيبي متوسط به قله عسلك مي رسيد و از آنجا هم مي شد به آبنيك رفت و هم به لالون.

پس از چند دقيقه فرود از يال عسك آقا ناصر پيشنهاد داد تا از همانجابه سمت قلل وزوا برويم.ما هم قبول كرديم و دوباره تراورس را آغاز كرديم.پس از نيم ساعت تراورس به شيبي با شن اسكي مناسب رسيديم و با سرعت خوبي به كف دره بازگشتيم و از كف دره با ادامه حركت در پاكوبي كه در امتداد رودخانه(پاكوب مسير نرمال خلنو از دره لالون) قرار داشت به روستاي لالون رسيديم.

نفرات برنامه:استاد رضا كفاش-استاد ناصر جناني-عزيز سروري-ميثم ميرزايي-سيروس دانش-آقاي درخشش-نيما اسكندري

 

خرسنگ جنوبي از روستاي گرمابدر

 

به سمت يال منتهي به خرسنگ

قسمتهاي ريزشي منتهي به خط الراس

 

قله خرسنگ جنوبي(خلنو در انتهاي تصوير)

آسمانكوه

خرسنگ جنوبي و غربي و شمالي

 

خط الراس منتهي به جانستون

 

از راست به چپ خرسنگ جنوبي و غربي و گردنه ولاره و خرسنگ شمالي-عكس از جانستون

 

شانه شرقي سركچال

 نفرات برنامه:استاد رضا كفاش-استاد ناصر جناني-عزيز سروري-ميثم ميرزايي-سيروس دانش-آقاي درخشش-نيما اسكندري

ناز و کهار

 

اواسط هفته بود.با فواد تلفني صحبت كردم و گفت قرار است به تهران بيايد و تصميم گرفتيم برنامه اي 2 روزه را براي آخر هفته اجرا كنيم.آسمانكوه را در نظر گرفتيم  و منتظر آمدن فواد شدم.پيش بيني هوا براي اواخر هفته هوايي ابري همراه با بارش باران بود.با توجه به وضعيت هوا صعود به آسمانكوه را به زمان ديگري موكول كرديم و تصميم گرفتيم به ناز و كهار برويم.4 شنبه مثل يك گربه ملوس صورتي به اتاق حضرت رئيس رفتم و بعد از كلي عرض ارادت و ...در شرايطي كه بعضي از همكارانم شبها هم در اداره مي خوابند و كلا ً به خاطر فاز دوم هدفمندي يارانه ها در شرايط آماده باش و لغو مرخصي هستيم مثل يك  شير از اتاق معظم له خارج شدم (البته با برگه مرخصي امضا شده)و از آنجا كه احتمال هر نوع وتو مرخصي به دليل سوسه آمدن حسودان تنگ نظر و سم پاشي عنودان بد گهر وجود داشت  يك راست از اداره به سمت خانه رفتم و پس از جمع كردن كوله، فواد را هم سر راه سوار كردم  و به سمت جاده چالوس رفتيم.2 ساعتي را در اتوبان تهران –كرج اسير ترافيك بوديم تا وارد جاده چالوس شديم.با عبور از سد و پل خواب به ورودي روستاي كلوان رسيديم .با رسيدن به روستا ساعت 19:30صعودرا آغاز كرديم.در كنار روستا جاده اي خاكي در امتداد رودخانه وجود داردكه پس از چند دقيقه حركت در امتداد اين جاده خاكي پاكوبي از سمت راست اين جاده جدا مي شود وبه سمت يال ادامه مي يابد .در بالاي اين  يال باغي از درختان تبريزي وجود دارد  و با رسيدن به اين باغ مسير با پاكوبي مشخص به سمت جانپناه كهار ادامه مي يابد .با سرعتي متوسط صعود خود را ادامه داديم و به يال رسيديم و صعود به سمت جانپناه كهار را ادامه داديم.ساعت 21:25 به جانپناه رسيديم.كسي درون جانپناه نبود.جانپناه هم وضعيت مرتبي داشت و جا دارد همين جا از همه دوستاني كه در مرمت و نظافت آن زحمت كشيده اند تشكر كنم.اواخر شب هوا رو به خرابي رفت و بارش برف و باد شديد همراه با رعد و برق آغاز شد.

صبح روز بعد ساعت 6 از خواب بيدار شديم و ساعت 8 صعود را آغاز كرديم.از جانپناه با صعود شيبي متوسط به روي يال رسيديم و صعود به سمت قله را ادامه داديم.رفته رفته به ميزان ابرها اضافه شد و زير قله كهار بارش خفيف  برف هم آغاز شد.ساعت 9:30 به قله كهار(4050متر) رسيديم و كمي استراحت كرديم.هوا حسابي غافلگيرمان كرده بود.ابر غليظي قله ناز را پوشانده بود.نگران رعد و برق بوديم.تصميم گرفتيم تا زمان اولين رعد و برق ادامه بدهيم و در صورت رعد و برق از هر جاي كار كه بوديم سريع ارتفاع كم كنيم.به سمت قله ناز حركت كرديم.با رسيدن به گردنه بين كهار بزرگ و كهار كوچك از يال كهار كوچك بالا رفتيم و پس از كمي صعود به سمت گردنه بين كهار كوچك و قله ميشينه نو حركت كرديم.پس از  يك برفكوبي سنگين به زير يال ميشينه نو رسيديم.از گردنه، يالي وجود دارد كه با شيب تند به قله ميشينه نو مي رسد.با صعود اين يال به قله ميشينه نو رسيديم.نقابهاي برفي زيبايي بين قله ميشينه نو و قه ناز وجود داشت.با رسيدن به ميشينه نو و كمي استراحت به سمت قله ناز حركت كرديم.در هوايي خوب اما سرد به قله 4108 متري ناز رسيديم.پس از كمي توقف در قله به سمت پايين حركت كرديم.بازگشت از قله ناز فرودي طولاني و خسته كننده است.جانپناه ناز (جانپناه سيادر)از بالا ديده نمي شود .براي رسيدن به جانپناه بايد فرود را از روي يال به سمت پايين ادامه دادودر نهايت با رسيدن به قله سيادر (قله اي كاذب روي يال ناز) كه بر روي آن ميله اي فلزي قرار دارد و فرود از اين قله به جانپناه سيادر رسيد.با رسيدن به جانپناه و  صرف نهار به سمت كلوان بازگشتيم.

صعود كهار و ناز به صورت يك روزه هم امكان پذير است اما در صورت صعود دو روزه زيبا ترين محل براي شبماني ،قله كهار يا گردنه بين 2 قله است.

صعود خط الراس كرچان به ناز درخرداد ماه يكي از  زيباترين برنامه هاي خط الراسي در البرز غربي است (برنامه اي 2/5روزه).صعود يك روزه اين خط الراس براي دوستاني كه علاقمند به صعودهاي سرعتي هستند نيز امكان پذير است.

در طول مسير از جانپناه كهار تا جانپناه ناز چشمه آب  وجود ندارد.

 

 

جانپناه كهار و روستاي كلوان

شيب بالاي جانپناه كهار

گردنه بين كهار كوچك و ميشينه نو

ميشينه نو و ناز

گردنه بين كهار كوچك و ميشينه نو

ناز كردن ناز از پشت نقابها

ناز

ناز از فراز ميشينه نو

كهار كوچك و بزرگ از بلنداي ناز

خط الراس ناز به كرچان

نفرات برنامه:فواد رضاپور-نيما اسكندري

کرچان

 

اين هفته تصميم داشتم به يكي از قلل البرز غربي بروم.خيلي اتفاقي نام كرچان به ذهنم رسيد و كمي در اينترنت در باره آن تحقيق كردم.بر خلاف البرز مركزي نقشه هاي كمي از البرز غربي در بازار موجود است.متاسفانه گزارشات موجود در وبلاگها هم دقيق نيست.بسياري از عكس ها در اينترنت هم بيشتر به درد فيس بوك مي خورد تا گزارش برنامه و معرفي مسير.من هم چند گزارش برنامه را خواندم اما چيزي از آنها دستگيرم نشد.مي دانستم كه اين قله چند مبداء صعود دارد.من روستاي كياسر را انتخاب كردم.از بين قلل اين منطقه ناز و كهار را صعود كرده بودم و ساير قلل منطقه را بارها از دور ديده بودم اما تا به حال فرصتي براي صعود به اين قلل دست نداده بود

مي دانستم كه خطي الراسي زيبا از قله هزار بند آغاز مي شود و با صعود به كرچان ،كلاش، هفت خواني ، ونتار ،كهار و ناز مي رسد.صبح روز جمعه ساعت 93/2/5به سمت جاده چالوس حركت كردم با عبور از سد كرج و پل خواب و آسارا (در 45 كيلومتري جاده چالوس) به ورودي روستاي كياسر در سمت چپ  رسيدم .فاصله روستاي كياسر تا جاده اصلي 3 كيلومتر است .قبل از رسيدن به روستا نوك قله اي بلند را ديدم و حدس زدم كه احتمالا كرچان همان باشد.(قله كرچان از درون روستا ديده نمي شود).با رسيدن به روستا ماشين را پارك كردم و صعود را آغاز كردم.شروع مسير از پاكوب درون روستا مي باشد و پس از مقداري راه پيمايي از درون روستا به دو راهي مي رسيم كه يك راه آن با عبور از پل روي رودخانه  به صورت جاده اي ادامه مي يابد و راه ديگر به سمت باغات ادامه مي يابد.راهي را كه به سمت باغات ادامه مي يافت را انتخاب كردم و مسير را در امتداد پاكوبي مشخص به سمت باغات (در بالاي روستا)ادامه دادم. با رسيدن به باغها دو يال پيش رويم قرار داشت.يكي يالي بود كه مستقيم به سمت ديواره ها مي رفت و ديگري يالي بود كه سمت راست اين يال قرار داشت .اين يال هم در نهايت از سمت راست با شيبي كمتر به ديواره ها مي رسيد.هر چه گشتم پاكوب  مناسبي را پيدا نكردم.يال سمت راست را انتخاب كردم و مسير را تا زير دست به سنگها ادامه دادم.مسير از برجهاي سنگي متعددي  به ارتفاعات مختلف تشكيل شده بود و بايد از بين اين برجها  مسير صعود را انتخاب مي كردم.مسير صعود از دور به صورت ديواره هايي يك پارچه و نفوذ نا پذير بود طوري كه در انتخاب مسيرم شك كردم اما با كمي صعود ديدم ادامه مسيربه صورت شن اسكي و گاهاً دست به سنگ است كه از بين برجها به سمت بالا ادامه مي يابد.پس از مقداري صعود نقطه اي كمكي را براي پيدا كردن مسير بازگشت در جي پي اس ثبت كردم و پس از استراحتي مختصر صعود را ادامه دادم.

تيمي در منطقه نبود و تنها بودم.در نهايت با رسيدن به بالاي دست به سنگها يال منتهي به قله را ديدم.اين يال از 3 شيب تشكيل شده و پس از 2 قله كاذب به قله اصلي مي رسد.به جرات مي گويم  تا كنون منظره اي را كه از قله كرچان ديدم در هيچ قله اي نديده ام. كرچان بهترين محل براي تماشاي بلنديهاي البرز است. ناز و كهار ، ونتار، هفت خواني ، آزاد كوه، خلنو، سركچالها ،برج ، پالون گردن، سرخابها ، دماوند ،منار،توچال و وروشت وكمانكوه همچون تابلويي  با زاويه ديد 360 درجه مقابل چشمانم بود.اما از همه جالبتر ديدن خرسانها و علم كوه بود.دوربين تلسكوپي كوچكي همراهم بود و مشغول تماشاي اطراف شدم.با دوربين قله هفت خوان علم كوه را هم ديدم.قله اي بيش همه قلل ايران دوستش دارم. 2 ساعتي را روي قله ماندم.دلم مي خواست خط الراس را ادامه بدهم اما ماشين را در كياسر گذاشته بودم و بايد باز مي گشتم.

.به سمت پايين حركت كردم.در مسير بازگشت تيمي از كوهنوردان ايران خودرو را ديدم كه از روستاي همه جا صعودشان را آغاز كرده بودند و به سمت قله مي رفتند.لحظاتي را كنار اين دوستان بودم و بعد هر يك از ما به راه خود رفتيم.به ابتداي دست به سنگها رسيدم.مسير برايم مبهم بود.به سمت يالي كه از آن صعود كرده بودم رفتم.از بالا نقطه اي زرد رنگ توجهم را جلب كرد.مسير را اصلاح كردم و به سمت آن رفتم.پارچه اي زرد رنگ بود.با رسيدن به  پارچه درون پاكوب مسير نرمال قرار گرفتم و مسير را به سمت پايين ادامه دادم.پارچه هايي به رنگ زرد و قرمز در نقاطي از مسير كه احتمال اشتباه وجود داشت بسته شده بود.اينجا بود كه فهميدم مسير نرمال اين قله از همان يالي است كه مستقيم به ديواره ها مي خورد .اما به نظرم اين مسير براي صعود مناسب نبود و بيشتر به درد فرود مي خورد چون به صورت شن اسكي با شيب تند بود و براي صعود انر‍ژ‍ي زيادي را مي گرفت.مسيري كه سمت راست صخره ها بود و به بالاي ديواره ها مي رسيد براي صعود مناسب تر بود.با رسيدن به باغات و در نهايت روستا اين برنامه هم به پايان رسيد

 

 

روستاي كياسر

يال منتهي به قله

خط الراس منتهي به كهار

سرخاب و آزاد كوه و كمانكوه

مسير صعود رنگ بنفش-مسير فرود رنگ قرمز

در اين برنامه دوربين همراهم نبود و عكسها را با موبايل گرفتم

صعود به كرچان را در اين فصل به همه دوستان پيشنهاد مي كنم

صعود به قله کلاغ لانه از مسیر قیف شرقی

ین  هفته از فرصت دست داده استفاده کردیم ودر روز شنبه 93/1/9 صعودی را به قله زیبای کلاغ لانه از مسیر قیف بزرگ انجام دادیم. صعودی دلچسب  در کوهستانی آرام .صبح دیرتر از زمان معمول حرکت کردیم.در باد نسبتا شدید به پناهگاه میدان میشان رسیدیم و پس از صرف صبحانه به سمت پناهگاه کلاغ لانه رفتیم. برف نسبت به سالهای قبل زیادتر بود با عبور از دشت تخت نادر به ابتدای دوزخ دره رسیدیم و با تراورس دوزخ دره به پناهگاه کلاغ لان رسیدیم. پس از استراحتی مختصر و گذاشتن کوله ها در پناهگاه و بستن کرامپونها به سمت قیف شرقی حرکت کردیم. قسمتی را که دارای برف زیادتری بود به نوبت عبور کردیم و به ابتدای قیف رسیدیم. این مسیر دارای شیب بسیار تندی است و به گردنه بین دو قله اول و دوم می رسد. پس از صعود از این مسیر، از طریق مسیر نرمال به سمت پناهگاه بازگشتیم.

lقیف شرقی

تراورس منتهی به قیف

سنگ تلویزیون

قله اصلی (عکس از گردنه بین دو قله)

نفرات برنامه: پریسا شهبازان، نیما اسکندری

توضیاتی همراه با چند عکس از این صعود و صعودهای سالهای قبل  جهت آشنایی دوستان با منطقه:

 

قله کلاغ لانه با ارتفاع 3410 متر از سطح دریا  یکی از قلل زیبای خط الراس الوند به حساب  می آید. این قله زیبا به دلیل نزدیکی به شهر همدان، وجود پناهگاههای  میدان میشان و کلاغ لانه و نزدیکی به قله الوند و وجود مسیر ی نرمال و نسبتا کوتاه مورد توجه کوهنوردان و علاقه مندان به طبیعت می باشد، اما با همه این اوصاف گاهی در فصل زمستان به دلیل برفگیر بودن منطقه و طوفانهای سهمگین و سرمای شدید صعود این قله حتی از مسیر نرمال نیز دشوار و گاهی غیر ممکن است.

 

مسیرهای دسترسی به پناهگاه کلاغ لانه:

 

1-مسیر نرمال: گنج نامه-میدان میشان-تخت نادر-تراورس دوزخ دره-کلاغ لانه

 

2-مسیر قله الوند: گنج نامه –میدان میشان-تخت نادر-قله الوند و ادامه یال تا پناهگاه

 

3-مسیر دره کیوار: گنج نامه-اردوگاه کیوارستان- دره کیوار-کلاغ لانه

 

4-مسیر حیدره: روستای حیدره-دوزخ دره-کلاغ لانه

 

5-مسیر پیست اسکی: پیست اسکی تاریک دره-گردنه تویسرکان و صعود یال منتهی به کلاغ لانه

قله کلاغ لانه از از یکسو از طریق گردنه تویسرکان به قله کمر لرزان (و در ادامه به قلل یخچال و کلاه قاضی) و از سوی دیگر به قله  دائم برف، قزل ارسلان،کرکز و آلمابلاغ متصل است .همچنین این قله از طریق یالی فرعی به قله زیبای الوند  متصل می گردد. قله کلاغ لانه دارای مسیرهای متنوعی برای صعود می باشد.مسیر نرمال این قله پس از طی کردن یال روبروی پناهگاه از طریق دست به سنگهایی ساده به قله اول(فرعی) و قله دوم(قله اصلی ) می رسد.اما علاوه بر این مسیر مسیرهایصعود دیگری نیز با درجه سختی های  مختلف مورد توجه کوهنوردان (خصوصا کوهنوردان فنی ) می باشد.با تمام مزایایی که در مورد نزدیکی و در دسترس بودن این قله ذکر شد صعود از برخی مسیرها ی این قله در فصل زمستان جزو صعودهایی ترکیبی و دشوار در بین کوههای کوهستان الوند به حساب می آید.

مسیر سوزنی ها: سوزنی های کلاغ لانه از دیر باز مورد توجه کوهنوردان همدان بوده است.سوزنی ها غالبا شامل چند مسیر است:

1:مسیر  غربی: بیشترین صعود قله از مسیر سوزنی ها از این  مسیر انجام می شود.برای صعود این مسیر باید از پناهگاه کلاغ لانه به سمت غرب حرکت کرد و پس از رسیدن به دست به سنگهای زیر سنگ تلویزیون(صخره ای شاخص  به شکل مستطیل  که به این نام معروف است) صعود را آغاز و پس از رسیدن به سنگ تلویزیون مسیر به سمت پشت این سنگ می چرخد و در فصل تابستان  و از طریق تنوره ای به بالا  ادامه می یابد(در زمستان از زیر سنگ تلویزیون ادامه می یابد و صعود این تنوره معمولا انجام نمی شود) و با عبور از 2 دندانه زیبای بالای سنگ تلویزیون به قله می رسد.این مسیر در فصل زمستان مسیری ترکیبی به حساب می  آید و صعود آن مستلزم استفاده از ابزار و طناب است.

2-سوزنی های شرقی:جهت صعود این مسیر از پناهگاه  به سمت یال مسیر نرمال حرکت می کنیم و  از سمت چپ شیب منفی کلاغ لانه وارد سورنی ها می شویم.مسیر پس از عبور از دست به سنگهایی متعددبه قله فرعی می رسد و  با ادامه مسیر (مسیر نرمال)به قله اصلی می رسد.

3-این سوزنی ها در واقع بین سوزنی های غربی و شرقی قرار دارند اما برای صعود آنها باید از مسیر غربی اقدام نمود. مسیر با صعود سوزنی های غربی آغاز و با رسیدن به سنگ تلویزیون  و تراورس به سمت شرق ادامه می یابد و با عبور از قسمتی عمودی و دشوار(در فصل زمستان)مستقیم به قله اصلی می رسد. این مسیر کمتر از مسیرهای غربی و شرقی در زمستان صعود می شود و در فصل زمستان عبور از آن مستلزم ابزار گذاری و استفاده از طناب است.لازم به ذکر است جهت  تراورس از  مسیر غربی به این سوزنی ها  باید شرایط برف نیز مورد توجه قرار گیرد.

4-سوزنی های پشت قله :این سوزنی ها دشوارترین مسیر های سوزنی های قله کلاغ لانه می باشد.ساختار آن عمودی تر و در برخی از قسمتها ریزشی است. ساختاری عمودی و سنگهایی پوشیده از گل سنگ و کم برف در زمستان  همراه با بادهای سرد و شدید و دور بودن نسبت به سایر مسیرها باعث شده که صعودهای اندکی در زمستان از این مسیرها انجام شود. 

 

علاوه بر مسیرهای سوزنی ها صعود به  قله از طریق قیف غربی و شرقی نیز انجام می شود.

 

قیف غربی (قیف کوچک): در فصل زمستان و در صورت مساعد بودن شرایط برف با تراورس به سمت غرب(از سمت چپ سوزنی های غربی) مسیر را با صعود دهلیزی با شیب بسیار زیاد  مستقیما به سمت قله اصلی ادامه می یابد.

قیف شرقی (قیف بزرگ):برای صعود قیف بزرگ کلاغ لانه باید از پناهگاه به سمت غربتراورس نمود و با رسیدن به شیب تند بین دو قله اصلی و فرعی این دهلیر را به سمت گردنه دو قله صعود کرد.

صعود از این قیفها در شرایط تثبیت برف توصیه می گردد و هر دو مسیر در شرایط  پر برف بهمن گیر می باشند.صعود این  قیفها برای کوهنوردانی که به کار یخ و برف تسلط ندارند توصیه نمی شود. بهترین فصل جهت صعود قیف های کلاغ لانه از نیمه اسفند تا اواسط اردیبهشت ماه است که برف قیفها به صورت برف سفت و یخ زده است.

عکسهایی از صعودهای زمستانی سوزنی ها و قیف کلاغ لانه:

سوزنی ها در زمستان

صعود زمستانی قیف کلاغ لانه

مسیر نرمال صعود به قله

عکس هااز نیمااسکندری، محمد حسینی شعار

 

صعود زمستانی گرده شرقی آزاد کوه

 

 

 

در جريان صعود گرده شرقي آزاد كوه در آبان ماه سال گذشته تصميم داشتيم برنامه اي را براي امسال زمستان روي اين مسير زيبا و فني اجرا كنيم.اساس برنامه روي تيمي 6 نفره بسته شده بود.نفرات تيم شامل همسرم پريسا،علي محمودي،فواد رضاپور ؛رشيد صمد زاده و روشن قواميان و خودم بود.2 هفته قبل علي محمودي با كوله بسته از همدان به تهران آمد تا برنامه را اجرا كنيم، اما آنفولانزا شديد من مانع اجراي برنامه شد. برای برنامه این هفته پريسا و علی محمودی هم به آنفولانزامبتلا  شدند و هر دو از برنامه جا ماندند.فواد هم به ماموريت رفت . رشيد هم به خاطر مشكلات كاري نتوانست بيايد.طبق بررسي هايي كه انجام داده بودم نخستين صعود گرده آزادكوه سال گذشته توسط تيمي از باشگاه اسپيلت انجام شده بود.


در جريان صعود گرده شرقي آزاد كوه در آبان ماه سال گذشته تصميم داشتيم برنامه اي را براي امسال زمستان روي اين مسير زيبا و فني اجرا كنيم.اساس برنامه روي تيمي 6 نفره بسته شده بود.نفرات تيم شامل همسرم پريسا،علي محمودي،فواد رضاپور ؛رشيد صمد زاده و روشن قواميان و خودم بود.2 هفته قبل علي محمودي با كوله بسته از همدان به تهران آمد تا برنامه را اجرا كنيم.اما آنفولانزا شديد من مانع اجراي برنامه شد .برای برنامه این هفته پريسا و علی محمودی هم به آنفولانزا مبتلا  شدند و هر دو از برنامه جا ماندند.فواد هم به ماموريت رفت . رشيد هم به خاطر مشكلات كاري نتوانست بيايد.طبق بررسي هايي كه انجام داده بودم نخستين صعود گرده آزادكوه سال گذشته توسط تيمي از باشگاه اسپيلت انجام شده بود.

زمان اجراي برنامه را براي جمعه 2/12/92 انتخاب كرديم.روشن كمي ديرتر سر قرار حاضر شد و به سمت جاده چالوس حركت كرديم.پس از رسيدن به پل زنگوله به سمت جاده بلده مسير را ادامه داديم و با رسيدن به روستاي ميناك وارد مسير منتهي به روستاي كلاك شديم.پس از رسيدن به روستا و مرتب كردن لوازم ساعت 7 صبح حركتمان را آغاز كرديم.به جاي مسير دره ،يال سمت راست(بالاي روستا) كه مستقيم به سمت ديواره آزاد كوه وگرده شرقي مي رفت را انتخاب نموديم.هر قدر كه بالاتر مي رفتيم به ميزان برف مسير هم اضافه مي شد.به ابتداي دهليزي كه براي رسيدن به گرده شرقي بايد از آن بالا مي رفتيم رسيديم.برف تا كمر مي رسيد.بيشتر با دست برف را كنار مي زدم.پس از كلي دست و پا زدن و شنا كردن در برف به ابتداي گرده رسيدم.تا روشن برسد كمي تنقلات خوردم و هارنسم را پوشيدم.روشن هم رسيد.با اينكه از جاي پاهاي من بالا آمده بود باز هم حسابي فرو رفته بود و برفكوبي كفرش را در آورده بود.ساعت 12:30 بود زمان زيادي را از دست داده بوديم.قبلاً گرده را 2:30 دقيقه(از ابتداي گرده تا قله)صعود كرده بودم.اما الان برف زيادتر بود و برخي جاها يخي نازك روي سنگها را پوشانده بود.صعود را آغاز كرديم و مسير را به سمت بالا ادامه داديم.به اولين قسمت نسبتا دشوار مسير رسيديم.قسمتي عمودي بود.در فصل تابستان نيازي به حمايت نبود اما الان با كفش سنگين و دستكش ايمن تر بود كه با حمايت صعود كنيم.2 تا كيل كار گذاشتم و صعود كردم.بالاتر جايي براي كارگاه زدن نبود.روشن را روي بدنم حمايت كردم.او هم به بالا رسيد و طناب را جمع كرديم و مسير را ادامه داديم.مسير از برجهاي سنگي متعددي تشكيل مي شد.زياد منتظر هم نمي مانديم و هر كس براي خودش صعود مي كرد.به سنگي صاف و بد قلق رسيديم .در تابستان مي شد آن را دور زد اما الان فقط بايد از روي آن صعود مي كرديم.صعود كردم و منتظر روشن ماندم.سپس مجدد حركتمان را آغاز نموديم.پس از كمي صعود به قسمت باريكي رسيديم كه هر دو طرف آن خالي بود.روي آن نشستم و يك پايم را به اين سمت و پاي ديگرم را به آن سمت آن انداختم و به آرامي به جلو خزيدم.مسير از لبه ديواره عبور مي كرد و با بادي كه مي وزيد دقت زيادي مي خواست.به آخرين دست به سنگ دشوار مسير رسيدم و از آن صعود كردم.هوا رو به تاريكي مي رفت.از برنامه عقب بوديم.طبق زمانبندي من بايد ساعت 16 قله صعود مي شد.روشن را ديدم كه بالا مي آمد. پيشنهادمن روي صعودي سرعتي و بازگشتي سريع بودو روشن پيشنهاد داد بيواك كنيم..اگر زود صعود مي كرديم تا 20 دقيقه بعد قله بوديم اما باد بسيار شديد شده بود و هوا رو به تاريكي مي رفت.آخرين قسمت مسير گرده 20 متر ريزشي بود كه به سمت بالاي ديواره شمالي مي چرخيد .حتي در شرايط بدون باد هم اين قسمت دقت زيادي مي خواست.اما الان هوا رو به تاريكي مي رفت و باد هم بسيار شديد شده بود.من مخالف بيواك بودم و موافق صعود(براي بيواك كپسول گاز ،كاپشن پر مناسب ،زير انداز،گاز وكيسه بيواك و...نداشتيم).روشن متقاعدم كرد كه شبماني كنيم.آزاد كوه يكي از سردترين مناطق البرز است شبماني  بدون لوازم  آن هم در اين ارتفاع مي توانست مشكلات جدي را به دنبال داشته باشد.روشن كاپشن پر بسيار خوبي را همراه خود آورده بود و كفش سه پوش هم پوشيده بود.كفش من تك پوش سنگين بود نگاهي به كاپشن پر بسيار سبك و كم پر خودم كردم.مثل جيگر زليخا بود.روي سنگي نشستيم و كاپشنم را تنم كردم و گورتكسم را روي آن پوشيدم.كلاه كاپشن روشن از تمام كاپشن من بيشتر پر داشت.پتوي نجاتي هم داشتيم كه باد پاره اش كرد.آب همراهمان هم يخ زده بود  .ساعت 18 بود و هوا تاريك شده بود.از همان ابتدا لرزيدن ما آغاز شد.تنها دلخوشي ما چاي و زنجبيلي بود كه درون فلاسك بود  و هم چند ساعت جرعه اي از آن مي نوشيديم.درون گرتكسم يخ زده بود و با روشن به هم چسبيده بوديم و مي لرزيديم.ساعت 1 صبح باد بسيار شديد شد و هوا هم سردتر.پاهايم كاملاً بي حس بود.بلند شدم و در 2 متر جايي كه داشتيم شروع به راه رفتن كردم.شب بسيار سختي را پشت سر گذاشتيم.از صبح فقط چند شكلات خورده بوديم.آب ها هم يخ زده بود و آبي هم مصرف نكرده بوديم.14 ساعت لرزيديم و ساعت 8 صبح به سمت قله رفتيم .با رسيدن به قله و كمي عكاسي از مسير نرمال به سمت گردنه خاك سرخها بازگشتيم.بازگشت نياز به دقت بسيار زيادي داشت .تمامي شيبها بهمن گير بود.براي بازگشت تصميم گرفتيم راه را كمي طولاني تر كنيم اما درگير بهمن نشويم.يال را به سمت قله نارچو ادامه داديم.با رسيدم به كنار قله نارچو يال خشكي وجود داشت كه باد برف آن را برده بود.از همان يال به سمت پايين آمديم و بدون مشكل به كف دره رسيديم و با برفكوبي سنگين به روستاي كلاك بازگشتيم

قله نارچو و دماوند


 قلل پالون گردن و نرگس


 

روشن در حال صعود












 

محل بيواك ما


قله آزادكوه


 

سرخابها



قله کهار

پنج شنبه گذشته  تصمیم گرفتیم این هفته به سمت کهار برویم .جمعه 92/10/27صبح ساعت 6 فرشید به دنبال ما آمد و به سمت کلوان حرکت کردیم.فرشید را برای اولین بار هفته گذشته در بارگاه سوم دماوند دیده بودم.آنها به سمت پایین قرار بود بروند و من به سمت بالا و همانجا با هم دوست شدیم و این هفته برای اولین بار بود که با هم کوه می رفتیم.پس از رسیدن به جاده چالوس و عبور از سد و پل خواب وارد ورودی روستای کلوان شدیم و پس از رسیدن به روستا و پارک ماشین به آرامی صعود خود را آغاز کردیم.این هفته اصلا ً برای صعود عجله ای نداشتم و می خواستم به آرامی صعود کنم و از بودن در منطقه لذت ببرم و کمی به بدنم استراحت بدهم.

متاسفانه حجم برف منطقه کمتر از سالهای قبل بود.پس از عبور از روستا وارد جاده خاکی شدیم و پس از مدت کوتاهی به ابتدای خاک سرخها رسیدیم و مسیر را به سمت  یال ادامه دادیم.مسیر توسط تیم های قبلی برفکوبی شده بود و مشکلی بابت برفکوبی نداشتیم.از روی یال به آرامی به سمت  جانپناه حرکت کردیم و با رسیدن به جانپناه برای صرف صبحانه توقف کردیم.جانپناه به همت دوستان تعمیر شده بود و وضعیت آن با قبل قابل مقایسه نبود.تمامی منافذ و روزنه هایی که باعث نفوذ برف به داخل می شد پر شده بود و سقف هم حسابی تعمیر شده بودو کف پناهگاه هم توسط فوم پوشیده شده بود.فقط یک مطلب بود که من دلیل آن را ندانستم و آن رنگ صورتی دیوار پناهگاه بود،قبلا این دیوارها به رنگ نارنجی بود وبه نظرم این رنگ در هوای طوفانی و دید کم بهتر از رنگ صورتی دیده می شد...

این هفته کهار حسابی شلوغ بود و کوهنوردان زیادی در منطقه بودند.از اینکه صبح زودتر به منطقه نیامده بودیم تا هر دو قله ناز و کهار را صعود کنیم پشیمان بودم.هوا واقعا عالی بود.پس از صرف صبحانه مسیر را به سمت قله ادامه دادیم.بر خلاف همیشه از بادهای شدید کهارروی یال قله خبری نبود .با رسیدن به یال منتهی به قله مسیر را ادامه دادیم و ساعت 13:40 به قله رسیدیم.روی قله طبق معمول باد بسیار شدیدی از سمت قله ناز می وزید.حدود 20 دقیقه روی قله ماندیم .

از فرصت استفاده کردم و کمی عکس گرفتم.کوههای منطقه علم کوه(خرسانها،سیاه سنگ،علم کوه و ....) از یک سو و از سوی دیگر دماوند و آزاد کوه کاملا نمایان بود. من و فرشید مشغول عکس گرفتن بودیم و پریسا در این باد شدید چند بار با دستکش ضخیم کرامپون هایش را به کفش متصل و جدا می کرد. با اینکه در صعود کهار هیچ نیازی به کرامپون نیست اما این تمرینات در شرایط سخت اما قابل کنترل کوهنورد را برای مواجه شدن با شرایط دشوار و پیش بینی نشده کوهستان آماده می کند.

صرفا همراه داشتن برخی وسایل مهم نیست و مهم علم استفاده و توان استفاده از این وسایل در شرایط دشوار است.این صحنه را بارها دیده ام که عده ای  در هنگام چادر زدن پوش چادر را از دست داده اند یا اینکه در باد و هوای طوفانی با داشتن دستکش حتی در پوشیدن گتر و بستن زیپ کاپشن نا توانند و متکی به دیگران ،چه برسد به زدن چادر و بستن کرامپون و کار با ابزار و طناب، مهارت در این کارها فقط در سایه تکرار و تمرین به دست می آید. در یک کوهنوردی ساده هم می توان بسیاری از این شرایط را شبیه سازی کرد.شاید ظاهر امر خود آزاری به نظر بیاید اما به عنوان نمونه درصعود های تمرینی در جایی که باد و کولاک حسابی کلافه مان کرده توقف کردن،باز و بسته کردن گتر با دستکش، تمرین کار با طناب وحتی توقف کردن و تحمل سرما ...مدیریت کردن خودمان را به ما می آموزد. فقط کافی است کمی فکر کنیم  و ببینیم در چه مسائلی در کوهنوردی متکی به دیگرانیم.

پس از صعود قله به آرامی فرود را آغاز نمودیم و به جانپناه بازگشتیم و پس از صرف نهار به سمت روستای کلوان بازگشتیم.

قلل ناز (4150متر)وکهار(4050متر)جزء قلل مرتفع البرز غربی به حساب می آیند.در این منطقه 2 جانپناه وجود دارد.یکی جانپناه کهار و دیگری جانپناه سیادر (جانپناه ناز).این منطقه و خصوصاً قله ناز بسیار برفگیر و بادگیر است و صعود زمستانی و یک روزه آن صعود سنگین و طولانی به حساب می آید و بهتر است برای صعود این قلل از سمت کهار حرکت را آغاز کردزیرا قله ناز کمتر صعود می شود و صعود آن ممکن است با برفکوبی سنگینی همراه باشد.یرای صعود ناز از قله کهار باید پس ار کمی کاهش ارتفاع به کهار کوچک (در برخی نقشه ها میان کهار)رفت و پس از آن با صعود از شیبی متوسط به قله میشینه نو و ناز رسید.در برنامه های دو روزه از دو نقطه می توان برای برقراری کمپ استفاده کرد.یکی منطقه ای مسطح درست زیر قله کهار و دیگری گردنه بین ناز و کهار .روی قله کهار هم جای چادری وجود دارد که بیشتر برای شبمانی های تابستانی مناسب است و به نظرم هیچ چادری توان مقاومت در برابر بادهای سهمگین قله کهار در زمستان را ندارد(یا حداقل با این افزایش قیمتها به ریسک پاره شدن چادر نمی ارزد).

نفرات برنامه :فرشید ترکاشوند-پریسا شهبازان-نیما اسکندری

پی نوشت: دراین صعود یک جفت باتوم پیدا کردم.از صاحب باتوم تقاضا می کنم مشخصات رو بده و باتوم رو تحویل بگیره .در غیر اینصورت می اندازمش تو صندوق صدقات.





جانپناه کهار و فرشید



قلل میشینه نو و ناز


آزاد کوه



قله کهار



صعود قله منار

موقعیت منطقه ای:

قله زیبای منار با ارتفاع 3560 متر در منطقه البرز مرکزی و در منتهی الیه غربی آن قرار گرفته است و از غربی ترین قلل این رشته كوه عظیم می باشد . قله منار از شمال به روستای شهرستانک و سَرَک ، از جنوب به روستای سنگان ، از شرق به روستای رندان و طالون و از غرب به روستای واریان و مورود محاط می باشد

موقعیت توپوگرافی :

قله منار غربی ترین قله خط الراس اصلی توچال است و از جهت جنوب جغرافیایی توسط گردنه ای کم ارتفاع به قله زیبای سنگی شاه دژ و از سمت شرق به قله سیاه سنگ متصل می باشد و از دیگر جهات جغرافیایی مستقل و آزاد است . برای صعود قله منار از 4 مسیر مختلف می توان اقدام کرد :

- مسیر کرج چالوس سد امیرکبیر روستای واریان

- مسیر کرج چالوس بعد از تاسیسات سد امیرکبیر پل خواب روستای مورود

- مسیر کرج چالوس روستای سَرَک در جاده فرعی شهرستانک

-مسیر تهران جاده امامزاده داوود روستای سنگان

گياهان منطقه :گیاهان  منطقه  آویشن گون ریواس گزنه- کما گلپر -بومادران والک

جانوران منطقه: خرس گرگ روباه گراز خرگوش کل- عقاب- شاهین کبک

جمعه 8/9/92 ساعت 4:30 از خواب بيدار شديم و پس از جمع آوري لوازم ساعت 5 به سمت جاده چالوس و روستاي مورود حركت كرديم.تيمي از خانه كوهنوردان تهران به قصد صعود قله منار(به قول محلي ها كوه مورود)با يك دستگاه ميني بوس به سمت روستا مي آمدند.پس از رسيدن به پل خواب ماشين را كنار كافه مصطفي پارك كرديم  و منتظر دوستان مانديم تا از راه برسند و ادامه مسير تا روستا را با آنها برويم.با آمدن  ميني بوس ما هم سوار شديم و به سمت روستاي مورود رفتيم.ورودي روستاي مورود پل آهني است كه دقيقاً روبروي ديواره پل خواب قرار دارد.پس از رسيدن به روستا  و آماده كردن وسايل ساعت 7 صبح حركت خود را آغاز نموديم.پس از عبور از روستا وارد كوچه باغها ي زيباي مورود شديم  و مسير را از داخل كوچه باغها ادامه داديم .پس از رسيدن به انتهاي مسير ماشين رو از عرض رودخانه  عبور كرديم و به ابتداي يال رسيديم.با افزايش ارتفاع به ميزان شيب مسير نيز اضافه مي شد.پس از قرار گرفتن روي يال مسير را ادامه داديم و به خط شروع برفها رسيديم و برفكوبي را آغاز كرديم.سه نفري كه جلوتر از بقيه بوديم به نوبت برفكوبي مي كرديم .پس از عبور از درخت بزرگي كه در وسط يال قرار داشت به دهليزي با شيب تند و پر برف رسيديم .سمت چپ و راست مسير برف كمتري داشت اما به خاطر اينكه كمي فشار كار را بيشتر كنيم مستقيم وارد دهليز شديم و به برفكوبي ادامه داديم.

پس از عبور از اين قسمت پر شيب به محل مسطحي رسيديم و مسير را به سمت يال منتهي به قله ادامه داديم.هوا كه از صبح ابري بود رو به خرابي مي رفت و باد سردي نيز آغاز شده بود.براي سوار شدن به يال منتهي به قله 2 راه داشتيم .يكي  صعود دهليزي پر برف و و ادامه آن تا راس يال و ديگري تراورس به سمت ابتداي يال منتهي به قله.مسير اول را انتخاب كرديم و پس از برف كوبي سنگين به راس يال رسيديم.قله درون ابرها پنهان بود و بارش برف آغاز شده بود كه ساعت 11:10 به قله رسيديم.كمي بعد از ما سه نفر ديگر هم آمدند.پس از عكاسي و استراحتي مختصر به سمت پايين حركت كرديم.

هوا به هم ريخته بود و ديد رو به كاهش بود .در راه بازگشت از قله ساير نفرات را ديدم كه مشغول صعود بودند.به آخرين نفرات تيم رسيدم.1 ساعتي تا قله فاصله داشتند .ديد كمتر از 10 متر بود و كولاك شديدي آغاز شده بود.مجدد همراه اين دوستان صعود كردم .ساعت 12:50آخرين نفرات به قله رسيدند.پس از استراحتي مختصرفرود راآغاز كرديم.شدت باد به حدي بود كه چند بار تعادلمان را به هم زد.قرار بود به عنوان آخرين نفر تيم را جمع كنم.ديدمان كاملاً بسته بود و چيز زيادي را نمي ديديم. با اينكه تيمي 20 نفره قله را صعود كرده بود باد و برف تمام جا پاها را پر كرده بود.

اما چون جي پي اس داشتم نگراني بابت تشخيص مسير  نداشتم اما تصميم داشتم خودم جهت يابي كنم و از جي پي اس استفاده نكنم.2 نفر از دوستان هم همراهم بودند.يالي را انتخاب كرديم كه با مسير صعودمان متفاوت بود اما شيب مناسبي داشت و خيلي سريع و راحت از طريق اين يال به كف دره رسيديم و مسير را از طريق پاكوبي كه در امتداد رودخانه قرار داشت(در جهت حركت آب) ادامه داديم و پس از يك ساعت به كوچه باغها رسيديم و به مورود بازگشتيم

پس از رسيدن به دوستان متوجه شديم كه 2 بهمن  كوچك در مسير بازگشت از زير پاي دوستان سقوط كرده بود و به پايين دره رفته بود.اما ميزان برف آن كمتر از آن بوده كه بخواهد آسيبي به كسي وارد كند.البته دوستان در بالادست اين بهمن ها قرار داشتند و در مسير ريزش نبودند.البته چند سال قبل نيز تيمي دردهليز منتهي به يال قله گرفتار بهمن تخته اي شده بودند كه با سقوطي 20متري به طرز معجزه آسايي نجات يافته بودند.در كل حجم برف اين كوه در اين برنامه خطر ساز نبود اما صعود منار از مسير مورود در زمستان به دقت زيادي نياز دارد و چند بهمن بزرگ در مسير صعود به اين قله قرار دارد.

نفرات برنامه:محمود مير نوري(سرپرست)-روشن قواميان-رشيد صمد زاده-مهسا مطيعي-پرستو نصري مقدم-آرش تعليم خواني-مصطفي يوسف زادگان-اكبر هرندي-سعيد كمك ياري-علي ناجيان-پريسا شهبازان-حامد رجبي-حسن تهراني حسين روشني-نيما اسكندري

اسامي برخي از دوستان را نمي دانستم.چون براي بار اول بود كه خدمتشان مي رسيدم.

ادامه نوشته

صعود به قله ريزان

صبح جمعه 92/9/1طبق قرار قبلي ساعت 5:30 صبح مقابل خانه كوهنوردان تهران جمع  شديم و ساعت 5:50 دقيقه به سمت لواسان و روستاي افجه حركت كرديم.هوا ي تهران باراني بود و با نزديك شدن به لواسان باران به برف تبديل شد.با رسيدن به روستا ماشين را در روستا پارك كرديم چون ممكن بود بالاتر  به خاطر بارش برف و لغزنده شدن مسير با مشكل مواجه شويم.ساعت 7 صبح حركت را آغاز نموديم.هوا  گرم بود و برف مي باريد.خيلي زود بارش برف قطع شد و مه غليظي منطقه را پوشاند.با افزايش تدريجي  ارتفاع  مه كنار رفت و قله ريزان كه حسابي سفيد پوش شده بود پيدا شد.برف خوبي باريده بود.حوالي دشت هويج روي برفها جاي پاي عجيبي را ديديم.رد پاي خرس بود.حسابي جا خوردم.اينجا؟؟؟خرس؟؟؟اما مطمئن بودم  مربوط به حيوان ديگري نيست.بالاتر خانم و آقايي را ديديم و آنها هم جا پاهاي ديگري را پيدا كرده بودند و گفتند مدتي قبل 2 خرس را در دشت هويج ديده اند و و يكي از روستاييان مدعي بوده كه الاغ او را خورده اند!!!راست و دروغش را نمي دانم اما جاي پاها را ديديم.بگذريم.8:25 به دشت هويج رسيديم و براي صرف صبحانه توقف كرديم.حال خوبي نداشتم و مصموميت غذايي شديد حسابي وضعيتم را به هم ريخته بود.تا ساعت 9:10 براي صرف صبحانه توقف كرديم و پس از آن صعود را به آرامي آغاز كرديم.امين و حامد و رشيد براي صعود از  از يال سمت راست از تيم جدا شدند.ابتداي يال برف كمتري داشت و با افزايش ارتفاع به ميزان برف اضافه مي شد.به نوبت برفكوبي مي كرديم.در اين برنامه تعدادي از دوستان حضور داشتند كه به تازگي كوهنوردي را آغاز كرده بودند و كمي با سايرين فاصله داشتند.با رسيدن به زير سنگها از گروه اول جدا شدم و منتظر دوستان شدم.پريسا و روشن همراه آنها بودند.با رسيدن آنها پريسا  و روشن رفتند و به گروه اول رسيدند و من هم با اين دوستان همراه شدم تا با توجه به هواي متغير كه گاهي آفتابي و گاهي مه آلود بود در انتخاب مسير دچار مشكل نشوندو  درقسمتهاي سنگي كنارشان باشم .مسير را از سمت چپ صخره ها ادامه داديم و به شيب انتهاي مسير رسيديم.ابتداي تراورس قله دوستان را ديديم كه به پايين باز مي گشتند.به قله رسيديم.باطري دوربينم كه شارژ كمي داشت به خاطر سرما خالي شده بود .با موبايلم چند عكس گرفتم.حجم برف قله بيش از حدي بود كه فكر مي كردم.از دور كاسونك و شيوركش به خوبي نمايان بودند.پس از استراحتي مختصر به سمت پايين حركت كرديم.درد شكم كلافه ام كرده بود. با رسيدن به خانم مطيعي چند قرص گرفتم كه يكي از آنها برايم جديد بود.قرص زغال كه گويا سموم بدن را دفع مي كرد.به دشت هويج رسيديم.باد سردي مي وزيد.عباس رنجبري و خانم آزاد كيا هم به دشت هويج آمده بودند.غذاي مختصري خورديم و با ديدن حامد و امين و رشيد كه از بالا به سمت دشت هويج مي آمدند به سمت افجه بازگشتيم.

نفرات برنامه:پریسا شهبازان(سرپرست)-حامد حواله دار-امين معين-محمود مير نوري-رشيد صمد زاده-روشن قواميان-مهسا مطيعي-پرستو نصري مقدم –سارا آنجفي(باشگاه دماوند)-سعيد كمك ياري-حامد رجبي-رويا آزاد كيا-عباس رنجبري-ليلا عاصف-حسن تهراني-آقاي خداوردي-خانم رواساني-غزاله روانخواه-حسن رفيع-نيما اسكندري



آتشكوه از ريزان



كاسونك و شيوركش

 

`پاييز علم كوه

 


روزپنج شنبه  مورخ ۱۶/۸/۹۲همراه تعدادي از دوستان به سمت  كلاردشت حركت كرديم.با رسيدن به كلاردشت و تهيه شام و مقداري تنقلات  حركت را به سمت رودبارك وونداربن ادامه داديم و به قرارگاه ونداربن رسيديم. ساير نفرات تيم هم در قرارگاه مستقر شده بودند.پس از صرف شام و آماده كردن كوله ها  خوابيديم.

صبح روز جمعه ۱۷/۸/۹۲ ساعت 4 صبح از خواب بيدار شديم و پس از صرف صبحانه ساعت 5:30 حركتمان را به سمت سرچال آغاز كرديم.با رسيدن به گوسفند سراي برير وتوقف كوتاه براي سبك كردن لباسها حركت را به سمت سنگ كشتي ادامه داديم.مسير از سنگ كشتي به بالا پوشيده از برف بود.برف كوبي ليزونكها كمي بيشتر از ساير قسمتها كار برد. تا اينجاي كار هوا ابري و بدون باد بود اما با رسيدن به زير پناهگاه سرچال باد سردي شروع به وزيدن كرد. ساعت 10:30 به پناهگاه سرچال رسيديم.ساير نفرات تيم هم به تدريج رسيدند .تا ساعت 12:20 در سرچال مانديم  و پس از استراحت  ، حركت به سمت علم چال را آغاز نموديم.بازي ابرها روي قله تخت سليمان و علم كوه واقعاً ديدني بود.ساعت 14 به علم چال رسيديم . تا 14:30 آنجا بوديم  و بعد به سمت سرچال و ونداربن باز گشتيم.هوا تاريك شده بود كه به ونداربن رسيديم و پس از صرف شام به تهران بازگشتيم.

نفرات برنامه:احسان پرتو نيا-حامد حواله دار-رشيد صمد زاده-امين معين-آنا فراهاني-روشن قواميان-مهدي فرهادي-عباس رنجبري-محسن ضيا-علي مصباح-سعید آقاکاشی -نيما اسكندري

عكسها در  ادامه مطلب


ادامه نوشته

شانه شرقي سركچال

مجموعه قلل سرکچال در رشته کوه البرز مرکزی و با امتداد شرقی – غربی واقع شده است . خط الراس منتهی با این قله ها از سمت غرب به قله کلون بستک رسیده و از شمال آن به هرزه کوه و برج و خلنوو... می رسد . ارتفاع قلل سرکچال به ترتیب 4124 ، 4152 و 4210 متر از سطح دریا است .

حد فاصل روستای شمشک و لالون گردنه ایست بنام لجنی که پناهگاهی در ارتفاع 3500 متری به همین نام در این محل احداث شده است .مسير نرمال صعود به قلل سركچال از روستاي سپيدستون شمشك مي باشد

ادامه نوشته

توچال پر ماجرا


روز پنجشنبه کلاً درس می خواندم و برای جمعه مردد بودم که کوه بروم یا به درس های عقب افتاده ام برسم. 100 بار گفتم آینده ات مهم تره بشین و به درست برس و 100 بار دیگه در جواب خودم گفتم  برنامه داری ،نری ضعیف میشی.خلاصه تصمیم گرفتم به هفت خوانی برم.شب پدر خانومم تماس گرفتند و گفتند صبح کجایی.گفتم احتمالاً هفت خوانی.گفت با این تعطیلات  و ترافیک جاده چالوس اون سمت نری بهتره.بیا بریم توچال.گفتم حال و حوصله توچال و مخصوصا رد شدن از دربند و دیدن آدم های عجیب و غریبی که جمعه ها از دربند تا کافه رجب ولو هستند رو ندارم.می خوام  دورو برم خلوت باشه.شاید برم دارابادبه توچال.گفتند من هم می یام.گفتم نه برای شما یک روزش ممکنه کمی سنگین باشه.خلاصه بعد از کلی صحبت و برشمردن محاسن توچال تصمیم گرفتم  من هم برم توچال.بد هم نبود از پاییز پارسال توچال نرفته بودم.قرار شد صبح زود حرکت کنند و من هم دیر تر برم در طول مسیربهشون برسم.چون اون ساعتی  که کوهنورهای قدیمی حرکت می کنند من حتی نمی تونم از تختخواب بلند شم.

با توجه به اینکه این چند روز تنها بودم به وضعیت غذاییم نرسیده بودم و عملا شیر و میوه جایگزین وعده های غذاییم شده بود.تصمیم گرفتم برای جمعه کمی غذا درست کنم.تا آخر شب مشغول آشپزی و جمع و جور کردن وسایل بودم.صبح جمعه بیدار شدم و به سمت دربند حرکت کردم.ساعت 6:55 از مجسمه حرکتم را آغاز کردم و از پس قلعه به سمت شیر پلا رفتم.تصمیم داشتم بدون توقف و خوردن و آشامیدن در طول مسیر به قله بروم و روی قله از خودم پذیرایی کنم.ساعت 8:30 بود که بالاتر از شیر پلا موبایلم زنگ زد.گوشی را برداشتم.پدر خانمم بود که سراغم را می گرفت.گفتم بالاتر از شیرپلا هستم شما کجایید.گفت من داخل شیرپلا هستم خسته ام و حال قله آمدن را ندارم.گفتم اگه لازمه من برگردم.گفت نه من حالم خوبه تو صعود کن از همین مسیر برگرد تا از شیر پلا تا پایین رو با هم بریم.قبول کردم و با صعودی بی وقفه به خط الراس منتهی به قله رسیدم.3 تا 4 دقیقه تا قله فاصله داشتم.موبایلم زنگ خورد.شماره ناشناس بود.اول گفتم ولش کن وقتمو می گیره.بعد گفتم ممکنه همسرم باشه که از پراو با شماره بچه ها تماس می گیره.گوشی رو برداشتم

صدا:الو آقای اسکندری

بله بفرمایید

صدا:شما داماد آقای شهبازان هستید

بله شما؟؟؟

صدا:من از امداد و نجات شیر پلا تماس می گیرم.پدر خانمت دچار حمله قلبی شده و وضعیتش وخیمه.هر جا هستی سریع خودتو به ما برسون الان هلی  کوپتر می یاد .شما هم باید باهاش باشی تا همراهش بری بیمارستان.

گفتم آقا من قله توچالم بال ندارم که پرواز کنم بیام شیر پلا

صدا:دیگه من نمی دونم و قطع کرد.

تو تمام سالهای کوهنوردیم در فرود از کوه بسیار آرام می آمدم و مراعات زانو هایم را می کردم.اما الان شرایط فرق می کرد.با تمام توانم می دویدم.خودم از شتابی که در سرازیری گرفته بودم وحشتزده شده بودم چون اگر به هر دلیلی تعادلم را از دستمی دادم قطعاًآسیب جدی می دیدم.سریع تر از چیزی که فکر می کردم به سیاه سنگ و شیر پلا رسیدم.(کمتر از یک ساعت).نفسم بریده بود و گلویم خشک شده بود.صدای قلبم را می شنیدم.مخصوصا اینکه در طول مسیر صعود هم بی وقفه و سریع بالا رفته بودم و و در کل از زمان حرکت از دربند تا بازگشت به شیرپلا اصلا آبی مصرف نکرده بودم و توقفی نداشتم.همان لحظه صدای هلی کوپتر در فضا پیچید و روی باند فرود آمد.سریع سوار شدیم و به بیمارستان میلاد رفتیم.قضیه به خیر گذشت و پدر خانمم چند روزی در سی سی یو بیمارستان میلاد بستری خواهد بود

تو این برنامه بخت و اقبال با من یار بود که همراه ایشان به هفت  خوانی نرفتم.اگه این حمله قلبی در اونجا رخ می داد و نه امداد گری بود و نه هلی کوپتر ،نمی دانم  داستان به کجا ختم می شد.








از اينجا برگشتم

هواي آلوده تهران (عكس از داخل هلي كوپتر)



قله كهار


هفته اي   كه گذشت عملاً استارت تمرينات براي صعود هاي زمستانه را زدم. با اين كه مداوم كوهنوردي مي كنم اما هدفمند تمرين كردن چيز ديگري است و شرايط خود را دارد.2 هفته بود كوه نرفته بودم البته هفته قبل سه قاچ بوديم اما من فعاليت زيادي نداشتم و بيشتر شاهد تمرين بچه ها بودم.جمعه صبح  به دليل دير خوابيدن شب قبل خواب ماندم و صبح  ساعت 6:30 از خواب بيدار شدم و كوله ام را با عجله بستم  و حركت كردم.چون تنها بودم هدف خاصي نداشتم و جاي خاصي مد نظرم نبود البته شب قبل تصميمم  اين بود كه خط الراس سرخاب به آزاد كوه را بروم اما براي اين كار خيلي دير شده بود. به سمت جاده چالوس رفتم و بعد از پل خواب وارد فرعي سيرا و روستاي كلوان شدم و پس از رسيدن به روستا  و پارك ماشين ساعت  8:35 حركتم را اغاز كردم.تصميم داشتم بدون توقف و با سرعتي تند تر از حد معمول به قله بروم.پس از رسيدن به ابتداي مسير (خاك سرخها-جهت شمال) حركتم را به سمت يال  ادامه دادم و ساعت 9:57 دقيقه به پناهگاه رسيدم و بدون توقف به سمت قله حركت كردم  و ساعت 11:16 دقيقه به قله كهار رسيدم. كلا 2:41 از كلوان تا قله  براي صعودم زمان صرف شده بود.هوا خنك اما بدون باد بود و تقريبا 2 ساعت در قله ماندم. چند گروه هم آمدند و رفتند.براي برگشت تصميم گرفتم از گردنه بين ناز و كهار به پايين برگردم، چون آن مسير را تا به حال نرفته بود وهم نمي خواستم تنهاييم را با كسي قسمت كنم. .از قله به سمت گردنه حركت كردم و وارد دره شدم.دره بسيار  ساكت   و خلوت  بود و تا نزديك روستا هيچ كسي را نديدم. مسير بازگشت از دره طولاني تر از بازگشت  از مسير نرمال بود اما خوبي كه داشت  بيشتر مسير در سايه قرار داشت و در انتها هم به باغات كلوان ختم مي شد.

به نظرم  بازگشت از دره براي نيمه تير تا آواخر آبان مناسب است زيرا در طول مسير بايد چند بار از عرض رودخانه عبور كرد و اين كار در بهار به دليل پر آبي رودخانه ممكن است مشكل ساز شود همچنين اين دره در زمستان و اوايل بهار به دليل بهمن هاي متعدد به هيچ عنوان توصيه نمي شود.

صعود قله كهار به صورت نرمال  بسته به توانايي فرد به 4 الي 5/5 ساعت زمان نياز دارد.







در اين برنامه دوربين همراهم نبود و عكس ها را با دوربين موبايلم گرفتم


غار دوکچی،قلایچی،سهولان


هفته آخر شهریور ماه فرصتی دست داد تا همراه با دوستانی از خانه کوهنوردان تهران،گروه پارس شمیران و باشگاه کوهنوردان تهران به مناسبت روز غارهای پاک برنامه ای را در منطقه بوکان ،پیمایش غارهای دوکچی و قلایچی، اجرا کنیم.با اینکه با بیشتر دوستان هم گروه نبودم اما اکثریت را در برنامه های تمرینی غارنوردی می شناختم .

سه شنبه 26/6/92 ساعت 8 شب از ترمینال غرب به وسیله اتوبوس به سمت بوکان حرکت کردیم.ساعت 5:30  صبح چهارشنبه 27/6/92 به بوکان رسیدیم و به خوابگاه تربیت بدنی رفتیم.رزرو اتاق ها و هماهنگی جا قبلا توسط سرپرست برنامه انجام شده بود.بعد از استراحتی کوتاه و صرف صبحانه و آماده کردن لوازم توسط دو ماشین کرایه ای حرکت کرده و پس از حدود 20 دقیقه به روستای قلایچی رسیدیم و از آنجا حرکت خود را به سمت دهانه غار دوکچی آغاز کردیم.پس از حدود 30 دقیقه به دهانه غار دوکچی رسیدیم.پیدا کردن دهانه این غار برای کسانی که تا کنون به این منطقه نرفته اند دشوار می باشد و بنابراین استفاده از جی پی اس توصیه می شود.

غار دوکچی به لحاظ داشتن دو فرود 11 و 20 متری از جمله غارهای نسبتا فنی به خساب می آید.اولین فرود از ابتدای دهانه آغاز می گردد.بعد از فرود اول و به دنبال آن فرود دوم به محوطه انتهای غار رسیدیم و پس از عکاسی از این غار زیبا و پاکسازی غار به سمت دهانه بازگشتیم.باقی روز صرف بازدید از شهر و استراحت در خوابگاه شد.

پنجشنبه 28/6/92 ساعت 5:30 صبح از خواب بیدار شدیم و پس از جمع آوری وسایل همراه با سه نفر از دوستان که تازه به جمع ما اضافه شده بودند به روستای قلایچی رفتیم و پس از حدود 20 دقیقه کوهپیمایی سبک به دهانه غار رسیدیم.

غار قلایچی از جمله غارهای زیبای ایران به شمار می آید و به عروس غارهای ایران معروف است.اولین فرود این غار 110 متر می باشد که در طول این فرود دو سکو وجود دارد.پس از اتمام این فرود بلند و عبور از تلی از فضولات پرندگان به اولین تالار رسیدیم. متوجه گذر زمان نبودیم و محو زیبایی های اطرافمان شده بودیم.بعد از بازدید از گوشه و کنار غار به دومین فرود به طول 40 متر رسیدیم و با فرود از آن حرکتمان را به سمت دریاچه ادامه دادیم.با رسیدن به دریاچه و عکاسی به سمت دهانه غار بازگشتیم. شگفت انگیزتر از استالاکتیت ها و استالاکمیت ها  وجود لاشه له شده ژیانی بود که در انتهای فرود 110 متری قرار داشت و با توجه به کوهپیمایی بیست دقیقه ای به دهانه غار و عدم راه ماشین رو یا مالرو پاسخی برای چگونگی قرار داشتن آن لاشه مذکور در آنجا پیدا نکردیم!!!   پس از خروج از دهانه غار مجدد به اداره تربیت بدنی برگشتیم و در خوابگاه مستقر شدیم.

روز سوم برنامه یعنی جمعه 29/6/92 از بوکان به سمت مهاباد حرکت کردیم و در نیمه راه (30 کیلومتری مهاباد) وارد فرعی منتهی به غار سهولان شدیم. این غار از جمله غارهای آبی و توریستی بوده و از جاذبه های گردشگری آن منطقه می باشد.پس از بازدید از غار همراه با دوستان تا حد امکان زباله های داخل غار را خارج نمودیم. بقیه روز صرف بازدید از شهر مهاباد و بازگشت به تهران شد.

پیشنهاد می شود غارنوردانی که قصد پیمایش غار قلایچی را دارند، شخصی را به عنوان پشتیبان در دهانه غار در نظر بگیرند زیرا هنگام پیمایش غار شاهد پرتاب مکرر سنگ توسط برخی افراد محلی به داخل غار بودیم.همچنین در مواردی باز کردن طناب اولین فرود نوسط همین افراد مشکلاتی را برای غارنوردان ایجاد کرده است. نکته بعدی اینکه توصیه می شود غارنوردان تعدادی رول و صفحه رول همراه داشته باشند( تعدادی از رول های غار دوکچی پوسیده بودند و تعدادی از رول های غار قلایچی نیز فاقد صفحه بودند).

نفرات برنامه: بهادر برومند(سرپرست)، نیلوفر افشار، سهیل سرهنگیان، ساناز سهیلی، فاطمه گودرزی، ایمان ملک، علی مومن کیا،نازنین یغمایی و پریسا شهبازان

گزارش برنامه: پریسا شهبازان

عکس: نازنین یغمایی و بهادر برومند

عكسها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

صعود قله كول جنون


پنجشنبه گذشته با توجه به اينكه ماه در شرايط قرص كامل بود  تصميم داشتيم شب را بر فراز قله كهار چادر بزنيم و روز بعد به سمت قله ناز حركت كنيم.2 ساعت قبل از برنامه در يك حركت خود جوش كل برنامه را كنسل كردم و به دوستان  پيشنهاد كردم برنامه اي را در منطقه اشترانكوه اجرا كنيم.پيشنهادم مورد استقبال دوستان قرار گرفت  و 2 ساعت بعد همگي با كوله هاي بسته سر قرار حاضر بوديم  و حركتمان را به سمت ازنا و روستاي كمندون آغاز نموديم.قبل ازرسيدن به ازنا به اليگودرز رفتيم و سري به يكي از كوهنوردان خوب آن منطقه(آقاي وحيد گودرزي) زديم و پس از آن به سمت ازنا و روستاي كمندون رفتيم و با گذر از روستا به پرورش ماهي انتهاي روستا رسيديم و ماشين را نزد آقاي عبدالوند (مسئول پرورش ماهي) گذاشتيم و شب را در همان جا در فضاي باز خوابيديم.

جمعه صبح ساعت 6 از خواب بيدار شديم و ساعت 6:30 حركت خود را به سمت بالا آغاز نموديم.در فاصله كوتاهي از پرورش ماهي پل باريكي قرار دارد كه با عبور از آن مسير از طريق پاكوب مشخصي به سمت پناهگاه ادامه مي يابد.پس از دو ساعت در ساعت 8:30 دقيقه يه پناهگاه زنده ياد سليماني رسيديم .در پناهگاه چند كوهنورد محلي هم حضور داشتند.پس از استراحتي 45 دقيقه اي و صرف صبحانه ،ساعت 9:15 حركتمان را به سمت تيغه زيباي كول جنون آغاز كرديم.با صعود شيبي تند به ابتداي تيغه رسيديم و صعود تيغه را آغاز نموديم.قسمت ابتدايي تيغه نيز  داراي شيب تندي بود و با عبور از آن مسير را به سمت بالا ادامه داديم.در ميانه راه به تيمي از گروه همطناب  خرم آباد رسيديم وپس از عبور از آنها ساعت 11:25 موفق به صعود قله زيباي كول جنون (3850متر)شديم. از فراز قله كول جنون از يك سو ،قلل سن بران ، پياره كمندون ، ازنادر و شاكول  و از سوي ديگر كازينستان و قاليكوه به خوبي ديده مي شد  و ديدن هر يك از آنها برايم  يادآور خاطرات شيريني از سالهاي قبل بود.براي بازگشت از قله 2 مسير پيش روي ما بود .يكي بازگشت از تيغه و ديگري مسيري ساده تر اما طولاني به نام مسير (شصت خدا).ما مسير تيغه را انتخاب كرديم و پس از فرود تيغه مسير را به سمت پناهگاه ادامه داديم.با رسيدن به پناهگاه و صرف غذايي مختصر به سمت  روستاي كمندون حركت كرديم .قبل از بازگشت به تهران در ازنا توقف كوتاهي داشتيم و شرمنده مهمان نوازي وحيد گودرزي و دوست دوچرخه سوارشان شديم كه از اليگودرز به ديدن ما آ مده بودند .

قله كول جنون به ارتفاع 3850متر شرقي ترين قله خط الراس اشترانكوه مي باشد.اين خط الراس زيبا و با شكوه از گردنه پنبه كار آغاز و با صعود قلل كلوريت و پازن پير و گل گل و سن بران و... به قله كول جنون  ختم مي شود..خط الراس اشترانكوه يكي از فني ترين(و شايد فني ترين) خط الراس ايران مي باشد.

عكسها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اولين برف امسال


جمعه گذشته تصميم گرفتيم  همراه همنوردان خانه كوهنوردان صعودي را به قله كمانكوه(4200متر) داشته باشيم. صبح خواب ماندم وبعد از بيداري با عجله كوله را بستم و به سمت جاده چالوس راه افتاديم.ترافيك سنگين از ابتداي جاده چالوس تا سد كرج باعث شد تا تاخيرمان بيشتر شود.اما اين همه ماجرا نبود.يك جرثقيل امداد خودرو هم با آيينه ماشين برخورد كرد و باعث شكسته شدن آيينه ماشين شد.از آنجايي كه دير بود و وقت  انتظار كشيدن تا آمدن  مامور راهنمايي رانندگي را نداشتم و خير خسارت گذشتم و به سمت وارنگه رود رفتيم.همزمان با رسيدن دوستان به روستا رسيديم .دره وارنگه رود يكي از دره هاي زيبا و بزرگ البرز مركزي مي باشد و مبدا صعود به قللي نظير خلنو –پالون گردن-سوتك-آزادكوه –سرخاب ها كمانكوه و سرماهو –سكه نو و ... مي باشد.اين دره زيبا جزء مناطق حفاظت شده البرز مي باشد و حيواناتي نظير كل و خرس و گراز  كه در ساير كوهها كمتر يافت مي شود در اين دره وجود دارد.

 ساعت 9 صبح حركت رادر امتداد رودخانه (خلاف جهت آب) آغاز نموديم .پس از حدود نيم ساعت به اولين انشعاب دره رسيديم (سمت چپ رودخانه) كه چند درخت كهنسال در آنجا وجود دارد .اين دره مبدا صعود قلل كمانكوه و سرماهو و يخچال  مي باشد.از اين قسمت به بعد تيم به دو گروه تقسيم شد و قرار شد تيم اول به سرپرستي آقاي جناني به قله صعود كنيد و ساير دوستان تا محيط باني به مسير ادامه دهند.با تيم اول همگام شديم و صعود را با سرعت مناسبي به سمت محيط باني دره شير كمر ادامه داديم.از ابتداي دره فرعي مسير با شيبي ملايم و پاكوبي مشخص به سمت بالا ادامه مي يافت.ساعت 11:15  به محيط باني رسيديم.در محيط باني يك چادر و يك اتاقك  فلزي قرار داشت.پس از برداشتن آب به سمت گردنه سوتك مسير را ادامه داديم.با رسيدن به روي گردنه به پيشنهاد آقاي جناني از مسير نرمال خارج شديم و به كف دره رفتيم و از آنجا مسير را از طريق يكي از يالهاي فرعي منتهي به به قله ادامه داديم.

هوا از صبح آفتابي و بسيار مناسب بود اما با رسيدن به گردنه سوتك  ابرهاي سياهي  كه آسمان را پوشانده بود شروع به باريدن كرد.تعداد ديگري از دوستان به خاطر بارش برف و رعد و برق راه بازگشت را در پيش گرفتند و 5 نفر باقي مانده مسير را ادامه داديم.با رسيدن به يال منتهي به قله كه مسيري دست به سنگ بود رعد و برق ها با شدت زيادتري ادامه يافت تا اينكه 2 صاعقه متوالي بالاي سرمان را كاملا روشن كرد.حدود 40 دقيقه تا  قله فاصله داشتيم اما ادامه كار با توجه به تيغه ي بودن مسير و بودن باتوم و رعد و برق هاي متوالي عقلاني نبود.با مشورت با آقاي جناني تصميم به بازگشت گرفتيم و به سرعت راهي پايين شديم.اولين برف امسال ارتفاعات را به صورت لايهاي نازك پوشانده بود .در زير بارش برف كه با كاهش ارتفاع به باران تبديل شده بود و رعد و برق هاي پي در پي   به سمت گردنه سوتك بازگشتيم و نهار را درون اتاقك فلزي محيط باني خورديم و پس از صرف نهار به وارنگه رود بازگشتيم.

عكسها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

علم كوه


 

هفته گذشته همراه بافواد رضاپور و روشن قواميان به سمت رودبارك رفتيم.ساعت 3 صبح رسيديم و روي سكوي قرارگاه رودبارك خوابيدم صبح روز جمعه به سمت علم چال حركت كرديم.هوا عالي بود.پس از 1 ساعت به سنگ كشتي رسيديم و حركت را به سمت پناهاه سرچال ادامه داديم و با رسيدن به پناهگاه سرچال استراحت مختصري كرديم و نهار را در پناهگاه سرچال خورديم.پس از صرف نهار به سمت علم چال رفتيم.با رسيدن به علم چال چادرها را ر كنار پناهگاه خرابه برپا كرديم.برنامه ما براي روز بعد صعود گرده آلمانها و ادامه راه به سمت چالون و سياه كمان و بازگشت به علم چال بود.عده اي از دوستان همداني هم به سرپرستي امير پاينده  براي صعود ديواره در كنار ما بودند.به دليل حادثه پيش آمده در گرده و سقوط كوهنورد برازجاني  قرار بود تيمي به سرپرستي علي هكي به سمت گرده و يخچال اسپيلت بروند و كار بسكت جسد را انجام  دهند.از طرفي قرار بود هلي كوپتر امداد نيز براي انتقال جسد به منطقه اعزام شود.بنابراين ما صعود گرده را براي روز بعد كنسل كرديم چون احتمال ريزش سنگ روي دوستان امدادگر كه در كف يخچال اسپيلت فعاليت مي كردند وجود داشت. تيم هاي ديواره نيز به دليل ريزش سنگ ناشي از صداي هلي كوپتر صعود خود را براي روز شنبه كنسل نمودند.

صبح روز شنبه روشن در علم چال ماند و من همراه فواد و امير پاينده و دوستانش به سمت گردنه شانه كوه رفتيم  و با رسيدن به گردنه شانه كوه مسير را به سمت قله تخت سليمان ادامه داديم.مسير بسيار ريزشي بود.بيشتر از روي سنگها صعود مي كرديم.مسير از گردنه شانه كوه تا قله مشكل خاصي به جز سنگ هاي ريزشي نداشت .صعود قله از كف علم چال تا تخت سليمان 2:30 زمان برد.تصميم داشتيم مسير را به سمت دندان اژدها ادامه بدهيم كه به دليل زياد بودن نفرات تيم و ريزشي بودن مسير از اين كار منصرف شديم.براي بازگشت شن اسكي تند منتهي به يخچال اسپيلت را انتخاب كرديم و به سرعت به سمت پايين رفتيم و بعد به سمت شانه كوه تراورس كرديم.اين مسير ايمن تر از مسير صعودمان بود.با رسيدن به شانه كوه ازدوستان جدا شديم و براي عكاسي به سمت كف علم چال  و درياچه ها رفتيم و بعد از كلي عكاسي به چادرها بازگشتيم.

بك شنبه صبح روز از خواب برخواستيم  و همراه فواد و روشن به سمت شانه كوه و گرده رفتيم.تيمي از گروه داها ساري به سرپرستي علي هكي هم براي صعود به گرده آمده بودند.يك تيم 2 نفره هم جلوتر از بقيه بودند.صعود را همراه با دوستان گروه داها آغاز نموديم.به دليل زياد بودن تعداد نفرات در گرده و يخ زدگي مسير صعود با سرعت پايين ادامه داشت .ساعت 18 از گرده خارج شديم و تا ساعت  19دوستان به عكاسي پرداختند و پس از آن به سمت پناهگاه سياه سنگ حركت كرديم.ساعت 20 به پناهگاه سياه سنگ رسيديم و با توجه به نوع مسير و ريزشي بودن مسير بازگشت تصميم گرفتيم همگي شب را در جانپناه سياه سنگ بمانيم.دوستاني كه لوازم كمتري را داشتند در بالا و دوستاني كه لوازم بهتري را داشتند در پايين خوابيدند.مشكل خواصي جز كم بودن آب و سرد بودن زمين وجود نداشت.

صبح دو شنبه حركت را به سمت سياه سنگ ادامه داديم.فواد كمي مشكل در تنفس داشت و يكي از دوستان تخليه انرژي شده بود.سالها بود فواد را مي شناختم .هميشه بدني آماده داشت و با هم صعودهاي بسياري را انجام داده بوديم از يخچال گرفته تا ديواره و صعودهاي يك روزه و برنامه هاي زمستاني.به همين دليل با وجود اينكه مشكل ادم خفيف داشت نگرانش نبودم.. و مي دانستم كه در هر شرايطي مي  تواند خودش را جمع و جور كند بيشنر نگران همنورد خسته بودم كه حادثه اي  ندهد..فواد با دوستان گروه داها رفت و ما هم با كمي فاصله به سمت علم چال رفتيم و چادر ها را جمع كرديم و به سمت پايين حركت كرديم.

درس بزرگي از اين برنامه گرفتم.هر صعودي و هر بدني شرايط خاص خود را دارد.

از صعود دركنار علي هكي و دوستان گروه داها واقعا لذت بردم.داها را گروهي ديدم بسيار صميمي با اعضايي بسيار با اخلاق.

دوستان خوبم آشنايي با شما برايم افتخار بزرگي بود.

عكس ها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

صعود يك روزه دماوند از يال ملا خوران


يال ملاخوران  يكي از يالهاي فرعي دماوند مي باشد.اين يال در سمت راست يال جنوبي قرار دارد و دره كافر دره بين اين يال و يال جنوبي قرار دارد.5 شنبه 92/5/3 ساعت 10 شب همراه با همنوردانم از خانه كوهنوردان تهران از فلكه چهارم تهرانپارس به سمت پلور حركت كرديم.رانندگي در اين برنامه به عهده روشن قواميان  بود.با سرعتي باور نكردني و زماني باور نكردني تر به پلور رسيديم.تا پلور تقريباً نفس همه در سينه حبس بود.در پلور كمي خريد كرديم و به سمت گوسفند سرا حركت كرديم.جاده خاكي تا گوسفند سرا از وضعيت نسبتاً مناسبي برخوردار بود و با ماشين سواري قابل عبور بود.با رسيدن به گوسفند سرا و پارك ماشين شام مختصري خورديم و خوابيديم.صبح روز جمعه ساعت 5 بيدار شديم و ساعت 6:30 صعود خود را آغاز كرديم.براي رسيدن به يال مولا خوران از گوسفند سرا به سمت راست شروع به  تراورس كرديم.بعد از 30 دقيقه به ابتداي يال ملاخوران رسيديم و صعود خود را آغاز نموديم.ابتداي مسير با شيبي كم آغاز مي شد.اين يال فاقد چشمه يا آب برفچال مي باشد اما مي توان با كمي كاهش ارتفاع از اب برفچال هاي كافر دره استفاده نمود.با افزايش ارتفاع به تدريج به شيب مسير اضافه مي شد.در برخي از قسمتهاي اين يال مورن هاي ريزشي وجود دارد كه عبور از آنها نياز به كمي احتياط دارد همچنين در قسمت هايي از يال قسمت هاي سنگي وجود دارد كه به راحتي قابل عبور است.با رسيدن به ارتفاع 4300 متر استراحت مختصري كرديم. بارگاه سوم و چادرهاي رنگارنگ اطراف آن به خوبي مشخص بود.با عبور از قسمت سنگي و يكپارچه در ارتفاع 5100 مترو ادامه مسير با شيبي تند و شن اسكي به تپه گوگردي ها   و سپس قله رسيديم.يال ملا خوران فاقد پناهگاه و جانپناه مي باشد اما جا چادر هاي بسيار مناسبي در آن وجود دارد.با رسيد قله از مسير جنوبي به سمت  بارگاه سوم و گوسفند سرا برگشتيم .صعود يك روزه اين يال بين 5 تا 8 ساعت  زمان نياز دارد(بسته به آمادگي نفرات ).

عكس ها در ادامه مطلب

ادامه نوشته

قله خرسنگ


جمعه صبح از اون روزهايي بود كه خيلي بي حوصله و بي هدف بودم.ساعت 5 صبح قرار داشتيم  اما به دليل تصادف ماشين برنامه با تاخير زيادي آغاز شد.ساعت 8:30 به گرمابدر رسيديم اما بي هدف بوديم و نمي دانستيم كه كجا مي خواهيم برويم.پريسا مي گفت به سمت كاسونك برويم و پدر پريسا تمايل به صعود پير زن كلوم و مهر چال را داشت.من هم بي تفاوت بودم و خنثي.حركت را از اول جاده جاكي گرمابدر (جاده منتهي به گردنه يونزا ) آغاز كرديم.

ادامه نوشته

آزاد كوه

ديروز فرصتي پيش آمد تا صعودي را به قله زيباي آزاد كوه داشته باشيم.آزاد كوه جزءقله هايي است كه حس خاصي به آن دارم.با توجه به گزارش هاي متعددي  كه از صعود به اين قله وجود دارد به گزارش تصويري بستده مي كنم

شب ماني در نزديكي روستاي كلاك

ادامه نوشته

صعود يك روزه و انفرادي خط الراس كاسونك به ريزان


 قبل از نوشتن گزارش، در مورد علت اجراي  صعودهاي يك روزه  توضيحاتي را مي دهم.ماجراي اجراي صعود هاي خط الراسي و يك روزه به بهار پارسال بر مي گردد.در خرداد ماه 91  در جريان صعود سركچال به خلنو اين سوال برايم پيش آمد كه آيا مي شود ازكلون بستك  به سركچالها و ادامه مسير به خلنو و نهايتاً آزاد كوه را به صورت ي روزه پيمايش كرد يا نه؟؟بس از انجام بررسيهايي در تابستان 91 صعود يك روزه و انفرادي را از كلون بستك به آزاد كوه (18 قله,و طول تقريبي 60 كيلومتر)در مدت زمان 21 ساعت و 46 دقيقه انجام دادم و از همان موقع تصميم گرفتم سالي يك يا دو مسير خط الراسي را به صورت يك روزه اجرا نمايم.

امسال هم مسيرهاي متعددي در ذهنم بود و در نهايت مسير كاسونك  به پرسون را انتخاب نمودم

  طول تقريبي اين خط الراس 28 كيلومتر مي باشد و شامل قلل كاسونك(3674متر)شيوركش(3670) پيرزن كلوم

3864)مهر چال(3914)آتش كوه(3748) ريزان(3507) مي باشد.اين خط الراس داراي فراز و فرود هاي زيادي است و با وجود كم تعداد بودن قلل آن فشار زيادي را در برنامه هاي يك روزه به بدن وارد مي كند.

در تاريخ 92/3/31 صبح زود به گرمابدر رفتم و حركتم را آغاز نمودم.مسير جاده خاكي منتهي به گردنه يونزا را پيش گرفتم و ساعت 5:10(بعد از 1:5 ساعت حركت) صبح به گردنه يونزا رسيدم.روي گردنه چند سگ گله به سمتم آمدند كه با پرتاب چند سنگ موضوع حل شد.ابر بسيار زيبايي دشت لار را پوشانده بود .به سمت قله كاسونك حركت كردم .مسير از گردنه به سمت كاسونك ابتدا با شيب ملايم به يال منتهي يه قله ميرسيد و سپس با شيب متوسط به قله مي ساعت رسيد.6:45 دقيقه بر فراز كاسونك بودم .15 دقيقه را صرف عكاسي و صبحانه كردم.مناظر اطراف بي نظير بود و دماوند از دريايي از ابر سر بر افراشته بود.مسير از كاسونك به سمت شيوركش عموماً تيغه اي است .به سرعت به سمت شيوركش حركت كردم و 45 دقيقه بعد به شيور كش رسيدم.بين مسير كاسونك به شيوركش گله بزرگي بز كوهي را هم ديدم كه با سرعتي باور نكردني بر روي صخره ها در حركت بودند.از پشت قله شيور كش از مسيري شن اسكي با شيب تند به سمت گردنه بين شيور كش و پير زن كلوم رفتم.روي گردنه چند شتر مشغول چر ا بودند.به سرعت به سمت پير زن كلوم رفتم.تا يال منتهي به قله تپه هاي زيادي وجود داشت  از آخرين تپه عبور كردم  و به ديواره هاي مسير رسيدم.دهليزي با شيب تند ودست به سنگ هاي در وسط ديواره پيدا كردم و به سرعت از آن بالا رفتم.روي يال منتهي به قله رسيدم و ساعت 11 صبح به قله پير زن كلوم رسيدم.در طول اين مسير استراحت نكرده بودم و حسابي گلويم خشك بود.(از قله شيور كش تا پيرزن كلوم را 3:05 دقيفه صعود كرده بودم و كمي از برنامه جلو بودم)

كوهنوردي روي قله بود و با هم كمي صحبت كرديم.دوستانش به سمت مهر چال رفته بودند.تا 11:30 روي پير زن كلوم بودم و بعد به سمت مهر چال رفتم.اين قسمت شيب كمي داشت .12:46 به مهر چال رسيدم و بعد از استراحت به سمت آتشكوه رفتم.مسير از مهر چال به آتشكوه ارتفاع بسيار زيادي را كم مي كند و بعد با شيبي تند به آتش كوه ادامه مي يابد.مسير سراشيبي به سمت گردنه آتش كوه واقعاً طولاني و خسته كننده بود.در بيشتر نقاط در سمت راستم ديواره ها و صخره هاي عظيمي قرار داشت.اينجا واقعاً بكر بود.از گردنه بر روي راس يال سوار يال شدم و مسير را به سمت آتش كوه ادامه دادم.بالاخره آخرين شيب هم تمام شد و ساعت 14:55 به قله آتش كوه رسيدم.مسير را از  آتش كوه  به سمت ريزان ادامه دادم.بد قلق و ريزشي يود و ارتفاع زيادي را كم مي كرد.شيب منتهي به ريزان نفسم را بريده بود.شيبي تند و شن اسكي.16:20 بر فراز ريزان بودم.دوست داشتم به سمت پرسون بروم اما هم ذخيره آبم تمام شده بود و هم احتمال مي دادم دير وقت به افجه برسم و ماشين پيدا نكنم.از ريزان با شيبي بسيار تند و مسير نامناسب (براي صعود مناسب است) به دشت هويج آمدم و بي وقفه به سمت افجه رفتم و 19:40 به افجه رسيدم .

(عكس ها در ادامه مطلب)



ادامه نوشته

قله خلنو

خلنو قله اي است به ارتفاع 4387 متر كه در رشته كوههاي البرز مرگزي و در شمال دهكده لالون  قرار دارد.اين قله در قلب كوههاي البرز مركزي قرار دارد و به همين جهت از جميع جهات جغرافيايي از آبادي ها و نقاط مسكوني پيرامون خود فاصله اي قابل توجه دارد و مي توان گفت از اين آباديها قله اي ناپيداست.اين قله يكي از سرچشمه هاي اصلي رودخانه  هاي لار و لالون و وارنگه رود مي باشد.

ادامه نوشته

خط الراس شاه دژ

هفته گذشته(91/3/4 ) فرصتي پيش آمد تا همراه با دوستان از خانه كوهنوردان ثهران برنامه خط الراس شاه دژ را اجرا كنيم .   شاه دژ قله  صخره ای و منفردبه ارتفاع 3100 مي باشدكه در منطقه ارنگه کرج واقع شده است . اين خط الراس شباهت زيادي به خط الراس اشترانكوه دارد و مي تواند تمرين خوبي براي صعود به اين خط الراس باشدیال های غربی این قله به سد امیرکبیر و پهنه دامنه های شمالی آن به روستای واریان ختم می شود. و اما یال های شرقی شاه دژ بعد از کمی فراز و نشیب از یک طرف به قلل چشمه شاهی (پهنه حصار) و از طرفی دیگر به قلل منار و سه سنگ متصل هستند.صبح از ميدان آزادي به سمت جاده چالوس حركت كرديم و وارد ورودي خوزنكلا شديم و پس ازطي 15 كيلومتر به زمين فوتبال خاكي نزديك روستاي سيجان رسيديم.مبدا صعود قله شاه دژ از همين زمين فوتبال است

حركت را با ريتمي ملايم شروع كرديم و مسير را به سمت ديواره هاي شاه دژ ادامه ادايم.پس از رسيدن به پاي ديواره وارد قسمتهاي سنگي مسير شديم.در اين قسمت سيم بكسلي وجود دارد كه چندان قابل اعتماد نيست و كارايي خاصي هم ندارد.بعد از عبور از اين قسمت از مسيري با شيب ملايم به قله فرعي رسيديم.بر روي اين قله بقاياي قلعه اي قديمي قرار دارد.ادامه سير به صورت دست به سنگ مي باشد و با فراز و فرودهاي زيادي به قله اصلي مي رسد.فاصله بين قله اصلي و قله فرعي بين 1:5 تا 2 ساعت مي باشد.گروه ما در ساعت 11 به قله فرعي رسيديم و مسير را به سمت قله اصلي ادامه داديم و در هوايي خوب در ساعت 13 به قله اصلي رسيديم و پس از صعود قله از دره اي كه در شرق قله اصلي قرار داشت به سمت پايين بازگشتيم.لازم به ذكر است دوستاني كه با اين مسير آشنايي ندارند  بهتر است طناب انفرادي همراه داشه باشند.صعود زمستاني اين قله با اينكه ارتفاع زيادي ندارد بسيار ارزشمند است.


عكس ها در ادامه مطلب

ادامه نوشته